ناکارامدی در سیستم اداری سازمان تامین اجتماعی و راهکارهای آن

ناکارامدی در سیستم اداری سازمان تامین اجتماعی و راهکارهای آن

محمد حسین قشقایی

 

مقدمه: در حال حاضر نحوه و روش خدمت رسانی به ارباب رجوع در سازمانها، نهادها و دستگاههای اداری در بیشتر کشورهای جهان به کلی دگرگون شده است و این موج در ایران نیز آمده و روشهای جدید و نوینی در ارائه خدمات بهینه و سریع ابداع و بکارگیری شده است که مزایا و منافع آن هم برای دستگاه اجرایی و هم برای خدمت گیرندگان غیر قابل انکار است. اما گویی در واحدهای اجرایی سازمان تامین اجتماعی نه تنها چنین موج نوین سازی مشاهده نمی شود بلکه نسیمی نیز در جریان نیست تا بتوان در آینده ای نزدیک به اصلاح خدمت رسانی به مخاطبان امیدوار بود. این شکل ارائه خدمت در شعب و واحدهای اجرایی سازمان تامین اجتماعی کاملاً غیر کارآمد و مردود است و باید هر چه سریعتر نسبت بازسازی و نوین کردن آن اقدام گردد. نظامهای اداری دولت الکترونیک و پیشخوانهای ارائه خدمات در سازمانهای مالیاتی و بانکها و سایر فرایندهای اداری در ارائه خدمات در کشور خودمان، شکل نوینی از تسهیل امور اداری را نشان می دهد که به عینه پیش روی ماست و با سیستم های قدیمی ارائه خدمت کاملا متفاوت است. ولی سازمان تامین اجتماعی و بویژه شعب اجرایی به همان روشهای کهنه و غیر منعطف به کار خود ادامه می دهند و بیش از پیش موجب سرگردانی و نارضایتی مخاطبین و بیمه شدگان را فراهم می آورند. تغییر هرچه سریعتر این وضعیت ضروری است و در این خصوص سازمانهای مالیاتی و دولت الکترونیک می توانند الگو و راهنما قرار گیرند. در این زمینه توجه به موارد زیر توصیه می شود:

1-ساده سازی فرایند کاری در روش های جدید یکی از مبانی اولیه در ارائه خدمات است. فرایندها و مراحل اداری باید دقیقا تعریف و مشخص شوند و حتی المکان گامهای انجام کار و نتیجه گیری در سیکل اداری کوتاه و کمتر گردد. گامهای غیر ضرور و بی خاصیت حذف شوند.

2-یکی از مواردی که سیکل اداری را مطول و غیر کارآمد می کند بخشنامه ها و دستورالعمل های اجرایی است. این حد از پیچیدگی در مقررات و بخشنامه ها در سازمان تامین اجتماعی چرا باید باشد؟ بخشنامه های مطول و مغلق در نهایت هم ابهام را بیشتر می کند و هم هزینه ها را افزایش می دهد. ضمن این که در چنین وضعیتی باید عده ای را بیاوریم تا این مقررات را تفسیر کنند!! عده بیشتری را استخدام کنیم تا با این همه پیچیدگی امور اداری را پیش ببریم.... در نتیجه روز بروز بر بزرگی و فربه گی سازمان اضافه خواهد شد، همچنانکه هم اکنون نیز شده است. (تعداد کارکنان اداره کل حقوقی را با 10 سال گذشته مقایسه کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید و همچنین تعداد شکایات و پرونده های قضایی علیه سازمان در دیوان عدالت داری و دیگر مراجع قضایی و اداری که در این خصوص در رتبه اول قرار گرفته است)کارکنان سازمان تامین اجتماعی در حال حاضر 65 هزار نفر (بخش بیمه ای 25 هزار نفر و بخش درمانی 40 هزار نفر)است، در حالی که تعداد کارکنان سازمان بازنشستگی کشوری درمجموع 500 نفر است. اگرچه مشمولین سازمان تامین اجتماعی به نسبت سازمان بازنشستگی کشوری بسیار بیشتر است ولی اگر متناسب با مشمولین نیز محاسبه گردد باز هم کارکنان سازمان بسیار بیشتر از استاندارد می باشد. این در حالی است که این تعداد کارمند نیز در ارائه خدمات اداری درست ناموفق بوده و مخاطبان از نحوه خدمت رسانی آنها ناراضی اند.

3-یکی از اقدامات درست سازمان در سالهای اخیر تجمیع بخشنامه هاست ولی این اقدام بجای این که مشکلات، ابهامات و پیچیدگی ها را رفع کند بر آن افزوده است. در این بخشنامه ها موارد غیر ضرور و شاز را (که خیلی کم اتفاق میفتد) در بخشنامه ها گنجانده اند. به عنوان نمونه به تجمیع بخشنامه ازکارفتادگی اشاره می کنم. این بخشنامه خود به صورت یک کتاب است که رو خوانی آن فقط چند ساعت وقت می گیرد. مواردی در این بخشنامه آورده شده که با اصول ساده نویسی، خلاصه نویسی و شفافیت (که باید در مقررات لحاظ شود) فرسنگها فاصله دارد. بخشنامه و دستورالعملها در واقع  محل درج  چهارچوبها، روش ها و فرایندهای کاری است نه داستانگویی و خبر رسانی. بخشنامه و دستورالعمل باید مبنای عملیات اجرایی قرار گیرد و جایگاهی برای آموزش و اطلاع رسانی نیست. توصیف مسائل و موضوعات باید در حد نیاز و ضرورت انجام شود و از بیان تاریخچه فعالیتها و اقدامات شدیداً پرهیز شود.   

4-سطح بندی خدمات از مهمترین ویژگی در روشهای خدمت رسانی نوین است. درروش ارائه خدمات از فعالیتها و کارهای ساده تا موارد بسیار پیچیده در طبقات مختلف دسته بندی می شوند و کارکنان بر اساس نقشی که در سیستم بر عهده دارند وظایف خاصی را به عهده می گیرند. در سطح اولیه مجموعه ای از وظایف و اختیارات به کارشناس و کارمندی که پشت پیشخوان نشسته محول می شود. در این سطح که پیشانی یک نهاد خدمت رسان محسوب می شود سعی می شود خدمات و وظایف بیشتری به عهده کارمند گذارده شده و با آموزش های لازم  کارمند بتوانند مشکل مراجعه کننده را در همان پله اول و سطح اولیه پاسخگو بوده و حل نماید. بیشترین حجم کارهای اداری نیز در این بخش متمرکز است. موارد نادری پیش می آید که نیاز باشد موضوع یا پرونده به سطوح بالاتری ارجاع شود. در سطوح بالاتر کارشناسان برتر و زبده موضوع را بررسی و اظهار نظر می کنند. در سازمان تامین اجتماعی متاسفانه کارمندان و کارشناسان به صورت یک بعدی تربیت شده اند و هر یک به بخش بسیار کوچکی از کار اشراف دارند که آن هم با وجود سیستم های کامپیوتری صرفا با چند کلیک کامپیوتری و فشردن چند دگمه انجام می شود. آموزش کارکنان جدی گرفته نمی شود. وظایف و فعالیتها در شعبه به صورت جزیره ای صورت می گیرد و افراد توانمندی خود را در انجام چند کار توامان(که تاحدودی با هم متفاوت باشد) از دست داده اند.

3- اصل برونسپاری وظایف، فعالیتها و خدمات یکی از اساسی ترین روشهای بهینه سازی خدمات بویژه برای سازمانهای بزرگ است. سازمان تامین اجتماعی به عنوان یک سازمان بیمه ای و خدماتی با توجه به تنوع فعالیتها، خدمات و افراد تحت پوشش در حال توسعه بیش از ظرفیت قابل قبول سیستم های اداری است، بنابراین باید هرچه زودتر برای محدودسازی مرزهای اداری و تشکیلاتی آن تدابیر جدی اندیشیده شود. حجم اداری و تشکیلاتی سازمان هرچه بزرگتر و وسیعتر شود راندمان و کیفیت کاری آن کاهش خواهد یافت. این موضوع یک اصل اثبات شده اداری است.  بنابراین برای ایجاد پویایی و حفظ انعطاف پذیری سازمان در ابعاد مختلف باید نسبت به کوچک سازی و تجزیه بخش ها و فرایندهای کاری اقدام گردد. این درحالی است که خدمت رسانی به شیوه دولتی نا کارامدی خود را سالهای متمادی است که نشان داده است. یکی از بهترین اقدامات در این زمینه برونسپاری فعالیتهایی است که امکان واگذاری آن به بخش خصوصی وجود دارد. سازمان باید سعی کند تمامی فعالیتهای تصدی گری و اجرایی را به تدریج به واحدهای کوچکتر برون سازمانی واگذار کند و تمام اهتمام خود را بر روی تصمیم سازی، سیاستگذاری و اجرای فعالیتهای حساس و کنترل و نظارت بکار گیرد.

در این خصوص باید نسبت به توسعه خدمات الکترونیک فکر اساسی صورت بگیرد و تا آنجا که ممکن است ارائه خدمات به صورت غیر حضوری و الکترونیک انجام شود. خدمات الکترونیک بهترین گزینه برای کاهش حجم سیستمهای اداری است. توسعه این فرایند باعث کاهش هزینه، صرفه جویی در وقت و رضایت مخاطب می شود. کلیه کارهایی که می توان از این طریق نتیجه دلخواه را گرفت باید از طریق نوین سازی ابزارهای خدمات رسانی صورت گیرد و در مراحل بعد با سطح بندی خدمات نسبت به برونسپاری گام به گام آن اقدام شود. 

 27/10/96

کار صندوق‌های بازنشستگی به فروش اموال رسید

کار صندوق‌های بازنشستگی به فروش اموال رسید

 
 

کار صندوق‌های بازنشستگی به فروش اموال رسید

از جیب گذشته، به فرش زیر پا رسیده‌ایم. این شاید نزدیک‌ترین تعبیر به وضعیت فعلی صندوق‌های بازنشستگی در کشور باشد؛ صندوق‌هایی که روزی برای تأمین اجتماعی کارگران و کارمندان تحت پوشش خود تشکیل شده بودند و قرار بود با سود سرمایه حاصل از حق‌بیمه اعضایشان، تأمین‌کننده رفاه آنان باشند؛ اما امروز به مرحله‌ای رسیده‌اند که از پرداخت حقوق و عیدی مستمری‌بگیران خود نیز عاجزند.

به گزارش اقتصادآنلاین، محمد مساعد در شرق نوشت: کار که از رسیدن به سود گذشت، خرج از جیب صندوق‌ها آغاز شد؛ اما چند سالی است که بحران صندوق‌ها به آنجا رسیده که دیگر در جیب هم پولی برای خرج‌کردن نمانده و کار به فروش اموال صندوق‌ها برای پرداخت حقوق و مستمری بازنشستگان رسیده است. در آخرین گام، حالا از مجلس خبر می‌رسد که قرار است برای پرداخت حقوق کارکنان صندوق بازنشستگی فولاد، قسمتی از اموال این صندوق به فروش برسد. 

تصمیم مجلس

نادر قاضی‌پور، نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی، هفته گذشته از تصمیم مجلس برای فروش قسمتی از اموال صندوق‌ها برای پرداخت حقوق بازنشستگان و همین‌طور طرح ادغام صندوق فولاد و صندوق بازنشستگی کشوری خبر داد و گفت: «طرح ادغام مؤسسه صندوق حمایت و بازنشستگی کارکنان شرکت فولاد در صندوق بازنشستگی کشوری، با حضور معاونان وزارتخانه‌های صنعت، معدن و تجارت، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان خصوصی‌سازی و مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در دستور کار بود. همچنین موافقت شد دولت با تغییر و اصلاح قانون بودجه سال ٩٦، حقوق سه ماه آخر سال و عیدی بازنشستگان فولاد را از محل فروش اموال مازاد تأمین اجتماعی یا صندوق بازنشستگی فولاد تأمین کند». در این بین، به نظر می‌رسد اشاره به فروش اموال مازاد تأمین اجتماعی، اشتباه لپی این نماینده مجلس باشد؛ زیرا عملا فروش اموال سازمان تأمین اجتماعی برای پرداخت حقوق کارکنان یک صندوق دیگر، قانونی و منطقی نیست؛ اما فروش اموالی که به گفته قاضی‌پور «مازاد» هستند، نشان می‌دهد نه‌تنها این صندوق نیز مانند دیگر صندوق‌های بازنشستگی کشور عملا قدرت پرداخت هزینه‌های خود را ندارد، بلکه دولت نیز در اجرای تعهداتش در قبال آنها ناتوان شده و تنها راه باقی‌مانده، یعنی فروش اموال، در پیش گرفته شده است؛ راهی که مشخص است نمی‌تواند درمان قطعی درد صندوق‌ها باشد و سرانجام کار به جایی خواهد رسید که دیگر اموالی برای فروش هم نخواهد ماند. 

اموالی که خصوصی شدند، دردهایی که عمومی ماندند

یکی از ویژگی‌هایی که وضعیت صندوق بازنشستگی فولاد را عجیب‌تر از دیگر صندوق‌ها می‌کند، بلاتکلیفی تاریخی بازنشستگان این صندوق است. کارگران تحت پوشش این صندوق، در واقع کارگران صنایعی مانند ذوب‌آهن و فولاد‌ مبارکه بوده‌اند که در راستای سیاست‌های اصل ٤٤ قانون اساسی، به بخش خصوصی واگذار شده‌اند؛ اما بخش خصوصی مسئولیتی را مقابل این بازنشستگان قبول نمی‌کند. مجتبی احمدی، نماینده کانون‌های معدنی و فولاد کشور، در گفت‌وگو با ایمنا دراین‌باره گفته است: دولت معتقد است بازنشستگان مجموعه‌هایی مانند ذوب‌آهن و فولاد مبارکه، گلگهر، شاهرود، کرمان و... دیگر زیر نظر صندوق بازنشستگی کشوری نیستند. تمام واحدهای ما پیش از خصوصی‌سازی دولتی بودند و کسورات ما به صندوق بازنشستگی کشور واریز می‌شد؛ اما بعد از خصوصی‌سازی این مجموعه‌ها، دولت به‌طور غیرقانونی صندوق بازنشستگی فولاد را ایجاد کرد. ایجاد این صندوق با قانونی که شتاب‌زده از مجلس گرفته شد و بدون آینده‌نگری و خلاف قانون بود؛به‌طوری‌که امروز توان پرداخت حقوق بازنشستگان خود را ندارد. البته مشکلات صندوق فولاد تنها محدود به پرداخت با تأخیر حقوق بازنشستگان نیست و مشکلات درمانی این بازنشستگان نیز زندگی را بر آنان سخت کرده است. بازنشستگان این صندوق در موارد متعدد با قطع بیمه درمانی خود روبه‌رو شده‌اند و برای ادامه درمان خود نیاز به نامه‌نگاری و پیگیری‌های اداری پیدا نکرده‌اند. نکته اینکه بسیاری از این بازنشستگان به علت سال‌ها اشتغال در مشاغل سخت و زیان‌آور در معادن و کوره‌ها سلامت جسمی مناسبی نیز ندارند و بیش از دیگران نیازمند توجه جدی به پوشش درمانی مناسب هستند. 

کلافی که پیچیده‌تر می‌شود

نگاهی به تاریخ پرداخت حقوق بازنشستگان صندوق فولاد در نیمه دوم سال جاری مشخص می‌کند که بازنشستگان این صندوق در ماه‌های گذشته چه شرایطی را پشت سر گذاشته‌اند. حقوق ماه آبان این بازنشستگان روز ٢٨ و ٢٩ آذر و حقوق ماه آذر آنها ١٣ دی واریز شده است و به نظر می‌رسد گره پرداخت حقوق سه ماه زمستان بازنشستگان این صندوق از این نیز کورتر باشد. مدیریت صندوق بازنشستگی فولاد نیز در این بین اطلاعیه‌ای خطاب به بازنشستگان این صندوق منتشر کرده و نوشته است: «به اطلاع بازنشستگان عزیز می‌رساند متأسفانه علیرغم قول‌های قبلی صریح مسئولان مبنی بر تأمین حقوق سالیانه سازمان برنامه به‌دلیل عدم تکافوی منابع تبصره‌های پیش‌بینی‌شده به استناد مفاد بند ٥ تبصره ۷ بودجه در شش‌ماهه دوم سال اعلام نمودند بایستی بقیه منابع حقوق از محل فروش دارایی‌های وزارت کار تأمین گردد». اشاره مدیران صندوق بازنشستگی فولاد به قول‌های مسئولان نشان می‌دهد دولت عملا در اجرای این وعده خود ناتوان مانده که خود نشانه دیگری از بحران جدی صندوق‌های بازنشستگی در کشور است. در ادامه این اطلاعیه آمده است: «در این رابطه وزارت کار نیز اعلام نموده است اموالی جهت فروش ندارد و لذا مشخص می‌شود در نحوه نگارش بودجه کارشناسی لازم لحاظ نگردیده است و این صندوق را با مشکل اساسی در تأمین حقوق روبه‌رو نموده است. در این راستا علیرغم اینکه همه تلاش‌ها و رایزنی‌ها جهت حل مشکل به‌صورت مکاتبه بسیار زیاد و جلسات مختلف و غیره انجام و نمایندگان محترم و مقامات عالی وزارتخانه مکاتبات متعددی انجام نمودند ولیکن عملا به‌دلیل تنگنا‌های بودجه‌ای تاکنون مشکل مرتفع نگردیده است و لذا این صندوق علیرغم نظریه کارشناسی و عدم موقعیت مناسب بازار سرمایه ناچارا به جهت حل مشکل حقوقی اقدام به عرضه و فروش سهام‌های در اختیار نموده که در یک نوبت عرضه موفقیتی حاصل نگردید و مجددا با بازاریابی مجدد اقدام که در اولین فرصت و طی تشریفات بورسی و با قیمت مناسب حقوق ماه‌های اخیر از محل فروش سهام تأمین و پرداخت می‌گردد». این توضیحات مدیران صندوق فولاد نیز به‌خوبی گویای وضعیت بحرانی این صندوق است؛ بحرانی که کمابیش دامن همه صندوق‌های بازنشستگی را گرفته است. 

زنگ‌ها برای چه کسی به صدا در می‌آیند؟ 

در ماه‌های گذشته به‌صورت پیاپی شاهد تجمعات بازنشستگان صندوق فولاد در برابر ساختمان مدیریت این صندوق، ساختمان مجلس شورای اسلامی، ساختمان سازمان برنامه‌و‌بودجه، استانداری‌های مختلف کشور و... بوده‌ایم. بازنشستگانی که در شرایط جسمی و روحی نامناسب خواستار پرداخت حقوق ماهیانه خود بودند، تنها کسری از جمعیت ٨٠‌هزار‌نفری مستمری‌بگیران صندوق فولاد کشور هستند. در چنین شرایطی اخبار نگران‌کننده‌ای از وضعیت مالی صندوق‌های بزرگ کشور و در رأس آنها صندوق تأمین اجتماعی به گوش می‌رسد. مشکلات این صندوق‌ها اگر به دقت و با روش‌هایی غیر از آنچه سال‌ها آزموده شده و به شکست انجامیده، حل نشود به‌جز آسیب‌های جبران‌ناپذیر اجتماعی به ‌میلیون‌ها ایرانی می‌تواند مسائل اقتصادی و غیراقتصادی عظیمی نیز در کشور به‌وجود بیاورد. سؤال این است که آیا مسئولان صدای زنگ‌هایی را که به صدا درمی‌آیند می‌شنوند؟

میانگین حقوق بازنشستگان کشوری چقدر است؟

معاون صندوق بازنشستگی کشوری اعلام کرد:

میانگین حقوق بازنشستگان کشوری چقدر است؟

ترابی، با بیان اینکه ۵۶۴ پرسنل در سراسر کشور عهده دار خدمت به یک میلیون و ۳۷۵ هزار بازنشسته هستند اظهار کرد: از یک میلیون و ۵۰ هزار شاغل اخذ کسورات داریم.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا ، وی افزود: متوسط پرداختی ما به بازنشستگان یک میلیون و ۷۵۰ هزار تومان است. در سال ۹۶ مجموع پرداختی ما ۳۳هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان بود.۱۲۰۰ میلیارد تومان وام قرض الحسنه اعطا کردیم و ۱۰۰۰ میلیارد تومان صرف بیمه تکمیلی شده است.

ترابی با اشاره به سختی ها و تنگناهای مالی گفت: سرانه بیمه تکمیلی در سال قبل ۲۴ هزار تومان بود که امسال به ۲۶۵۰۰ تومان رسید در حالی که باید بیش از این نرخ سرانه اختصاص می یافت. سیاست درمان محوری را کمرنگ تر کرده و بهداشت محوری و تغذیه سالم را به طور ویژه مدنظر قرار دادیم.

علی اصغر بیات، رئیس کانون عالی بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی نیز با بیان اینکه سازمان تامین اجتماعی در دو بخش درمان مستقیم و غیرمستقیم خدمات ارائه می کند گفت: در بخش درمان مستقیم ۸۱ مرکز ملکی تامین اجتماعی خدمات رایگان به بیمه‌شدگان ارائه می‌کنند.

وی افزود: تامین اجتماعی در بخش درمان غیرمستقیم با ۱۷۸۱ پلی کلینیک، ۱۱۷ دی کلینیک، ۲۳۸ بیمارستان خصوصی و ۵۹۸ بیمارستان دولتی قرارداد دارد و فرد در هنگام مراجعه به این مراکز تنها ۱۰ درصد هزینه درمانش را به عنوان فرانشیز می‌پردازد.

بیات با اشاره به فعالیت ۳۱۳ کانون بازنشستگی و ۳ میلیون بازنشسته در تامین اجتماعی گفت: ۳ میلیون بازنشسته و مستمری بگیر ما تحت پوشش بیمه آتیه سازان هستند.

رئیس کانون عالی بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی ادامه داد: از سال ۱۳۹۲ با آتیه سازان که وابسته به بیمه سلامت است قرارداد داریم و ارزیابی ما از عملکرد شرکت مثبت بوده است. آتیه سازان جزو بیمه گذارانی بوده است که در مجموعه ما عملکرد خوبی داشته است.

وی افزود: ما به هرحال به اهدافی که بتواند رضایت مجموعه را در برداشته باشد رسیده ایم و از مدیریت قبلی قدردانی می کنیم به مدیر عامل جدید نیز خوش‌آمد می گوییم و امیدواریم این روند ادامه یابد و خدمات روانتر ارائه شود.

بیات با بیان اینکه بازنشستگان زحمات بسیاری را برای کشور متحمل شده اند و جلب رضایت آنها برای ما حائز اهمیت است گفت: چتر حمایتی بیمه بر سرمان بود اما در همه بخش‌ها کامل نبود و تلاش کردیم بازنشستگان توامان تحت پوشش بیمه پایه و تکمیلی باشند تا با مشکلی روبرو نباشند. بیمه تکمیلی در حوزه کانون عالی از مطالبات مهم ماست و نظارت می کنیم و حتی بازدیدهای سرزده از شعبات آتیه سازان داشته‌ایم و تقاضا می کنیم در انتصابات مدیران در سطح کشور دقت عمل بالایی صورت گیرد

 

پیش بینی عیدی سال 97

عیدی کارکنان دولت همه ساله بر اساس مصوبه دولت تعیین می‌شود؛ مبلغ قطعی آن باید به تصویب هیات وزیران برسد و نحوه پرداخت آن به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ابلاغ شود. به گفته سخنگوی سازمان برنامه و بودجه با توجه به رشد ۱۰ درصدی حقوق‌ها در سال ۱۳۹۷، عیدی کارمندان دولت ۹۳۰ هزار تومان پیش‌بینی می‌شود.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، سال گذشته هیات دولت، پاداش پایان سال کارکنان را ۷۷۰ هزار و ۵۰۰ تومان تعیین کرده بود. این رقم در سال ۱۳۹۵ حدود ۶۸۸ هزار تومان بود.

آنچه مسلم است هرگونه تصمیم‌گیری درباره رقم عیدی کارکنان دولت در مورد بازنشستگان کشوری نیز اعمال خواهد شد؛ به این معنا که در صورت تصویب عیدی ۹۳۰ هزار تومانی برای کارکنان دولت، همه بازنشستگان کشوری نیز این میزان عیدی را دریافت خواهند کرد.

مبلغ عیدی و پاداش پایان سال مستمری‌بگیران و بازنشستگان تامین اجتماعی نیز همه ساله توسط هیات وزیران مشخص و معمولا در بهمن ماه اعلام می‌شود که به محض ابلاغ، سازمان تامین اجتماعی آن را به حساب مستمری بگیران واریز می‌کند.

اما سال گذشته پرداخت عیدی و پاداش بازنشستگان و مستمری بگیران در نیمه دوم اسفند ماه بر اساس حروف الفبا (اولین حرف نام خانوادگی) و روزهای پرداخت حقوق صورت گرفت.

علیرغم آنکه سازمان تامین اجتماعی در سالهای اخیر با محدودیت منابع مواجه بوده، اما تلاش کرده با تامین اعتبار مناسب، عیدی بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی را در سریع‌ترین زمان ممکن به حسابهای آنها واریز کند.

سال گذشته بازنشستگان تامین اجتماعی همچون بازنشستگان کشوری ۷۷۰ هزار و ۵۰۰ تومان عیدی گرفتند.

مبنای پرداخت عیدی و پاداش پایان سال کارگران مشمول قانون کار نیز هر سال بر مبنای قانون مصوب سال ۱۳۷۰ مجلس شورای اسلامی صورت می‌گیرد که بر اساس آن کارفرمایان موظفند دست کم دو ماه حداقل حقوق و حداکثر سه ماه پایه حقوق و دستمزد را به عنوان عیدی و پاداش پایان سال به کارگران خود پرداخت کنند.

بر اساس قانون کار، میزان عیدی و پاداش پایان سال کارگران، معادل دو ماه حداقل حقوق مصوب وزارت کار و سه ماه حداکثر حقوق است و کارفرمایان کارگاه‌های مشمول قانون کار مکلفند به هر یک از کارگران خود به نسبت یک سال کارکرد ایام خدمت، معادل ۶۰ روز آخرین مزد، به عنوان عیدی و پاداش بپردازند و مبلغ پرداختی از این بابت به هریک از کارگران نباید از معادل ۹۰ روز حداقل مزد روزانه قانونی تجاوز کند.

سال گذشته حداقل حقوق کارگران ۸۱۲ هزار تومان بود و کارفرمایان با احتساب دو ماه ‌پایه حقوق، حداقل یک میلیون و ۶۲۴ هزار تومان و با احتساب سه ماه پایه حقوق، حداکثر دو میلیون و ۴۳۶ هزار تومان عیدی به کارگران خود پرداخت کردند.

رقم دستمزد امسال کارگران ۹۳۰ هزار تومان است که بر مبنای آن حداقل یک میلیون و ۸۶۰ هزار تومان و حداکثر دو میلیون و ۷۹۰ هزار تومان عیدی باید به کارگران پرداخت شود.

مقامات کارگری همواره پرداخت به موقع عیدی و پاداش پایان سال توسط کارفرمایان را خواستار شده و تاکید دارند که به جهت کاهش قدرت خرید و عدم تامین نیازهای معیشتی کارگران، عیدی و پاداش تا قبل از پایان سال پرداخت و به بعد از ایام عید موکول نشود.

به زعم آنها هیچگونه تفاوتی میان کارگر قراردادی و کارگر رسمی در بحث پرداخت عیدی وجود ندارد و طبق سنوات و کارکرد ایام خدمت باید عیدی خود را دریافت کنند.

هرچند که برخی کارفرمایان به دلیل نبود نقدینگی یا بضاعت کم از پرداخت به موقع عیدی باز می‌مانند اما برخی دیگر نیز به تناسب تمکن مالی خود و با درک شرایط دشوار زندگی خانوارهای کارگری، عیدی و پاداش پایان سال کارگران خود را می پردازند.

کتاب قوانین و مقررات مدیریت خدمات کشوری چاپ98

 

شامل: قانون مدیریت خدمات کشوری با آخرین اصلاحات، آیین نامه های قانون مزبور، مقررات تخلفات اداری، آراء وحدت رویه دیوان عدالت اداری

تدوین : محمد حسین قشقایی

مشخصات

 700 صفحه رقعی، جلد شومیز ، قیمت 42 هزار تومان، شماره تماس: 09123160283-66924295

پرسش و پاسخ

سئوال:دکتر دارو ساز هستم و دارای یک داروخانه می باشم. خانمی به مدت هشت ماه پیش من مشغول به کار بود که متوجه شدم از دخل مبالغ قابل ملاحظه ای را برداشت کرده است . او را اخراج کردم و بابت برداشت غیر قانونی به دادگاه شکایت کردم. وی نیز در مقابل به هیاتهای حل اختلاف وزارت کار مراجعه کرد و به دادگاه نیز بابت بیمه و عدم اجرای ماده 148 شکایت نمود. هیاتهای حل اختلاف رای به نفع او دادند و من نیز حاضرم آن حکم را اجرا کنم، ولی پرونده من در دادگاه در دست بررسی است و اگرچه با مدارکی که ارائه دادم دزدی وی محرز شده است ولی هنوز رای صادر نشده است. به تازگی دادگاه سوم مراتحت فشار قرار داده که وثیقه بگذارم و موضوع را کیفری مطرح می کند. آیا دادگاه  می تواند چنین کاری را بکند یا جریمه ای باید بپردازم؟ باید چکار کنم؟

قشقایی: آنچه که از سئوال برداشت می شود این است که در این موضوع در واقع سه شکایت مطرح شده است که لازم است در هر مورد توضیح کافی داده شود:

1-یک شکایت مربوط به شکایت کارفرما بابت اختلاس و دزدی است که در دادگاه در حال رسیدگی می باشد و ارتباطی به روابط کاری و قانون کار ندارد. اگرچه از آن متاثر می شود و بر آن نیز اثر گذار است.این موضوع در چارچوب مقررات جزایی و قانون مجازات اسلامی تحت بررسی و صدور رای قرار می گیرد.

2- شکایت دوم ناشی از شکایت کارگر علیه کارفرمادر هیاتهای حل اختلاف است که در چارچوب قانون کار و روابط کاری کارگر و کارفرما مورد بررسی قرار گرفته و رای صادر شده است. مفاد رای این هیات طبق قانون باید اجرا شود و ارتباطی به شکایت قبلی ندارد. اگرچه می شد از هیاتهای حل اختلاف درخواست اناطه کرد و خواهان توقف بررسی و صدور رای موضوع تا اعلام نتیجه از دادگاه را کرد.

3-شکایت سوم که موضوع اصلی سئوال است مربوط به شکایت کارگر از کارفرما بابت عدم اجرای ماده 148 قانون کار و بیمه کارگر می باشد که مجازات آن در ماده 183 قانون مذکور عنوان شده است. بر اساس این ماده مجازات کارفرمایانی که از بیمه کردن کارکنان خود امتناع کنند و ماده 148 را اجرا نکنند، علاوه بر تأدیه کلیه حقوق متعلق به کارگر (سهم کارفرما) با توجه به شرایط و امکانات خاطی و مراتب جرم به جریمه نقدی معادل دو تا ده برابر حق بیمه مربوطه محکوم خواهند شد. از آنجا که جرایم نقدی مقرر در این ماده به موجب ماده 186 قانون کار به حساب مخصوصی در بانک واریز شده  و این وجوه تحت نظر وزیر کارو امور اجتماعی جهت امور رفاهی، آموزشی و فرهنگی کارگران به مصرف خواهد رسید و برای فرد شکایت کننده نفعی در بر ندارد یعنی مبلغ مزبور به حساب دولت واریز می شود بنابراین این نوع شکایت خیلی نادر است و کم اتفاق می افتد و فقط به منظور تحت فشار قرار دادن کارفرما انجام می پذیرد. اما موضوع کیفری در مورد این شکایت مطرح نیست. فقط جریمه ای معادل دو تا ده برابر برای خاطی در نظر گرفته می شود. ولی از آنجا که شکایت بابت مواد 171 تا 184 قانون کار طبق ماده 185 قانون در صلاحیت دادگاههای کیفری دادگستری است چنین استنباط می شود که تمامی جرایم مربوط به این مواد جنبه کیفری دارد. در واقع به دلیل آن که اغلب مواد مذکور  از قبیل مواد 179-178-177-175- 176- 181  حبس را به عنوان مجازات در نظر گرفته اند و حبس جزء مجازاتهای  کیفری است، از این رو  محل و مرجع طرح کلیه شکایات در دادگاههای کیفری تعیین گردیده است. در ماده 183 فقط جریمه برای خاطی در نظر گرفته شده و موضوع حبس در این ماده قانونی مطرح نشده است.

خدمات عمومی و سازمان تامین اجتماعی

خدمات عمومی و سازمان تامین اجتماعی

محمد حسین قشقایی

 

نهادهای تامین اجتماعی در تمام دنیا در زمره موسسات و سازمانهای عمومی محسوب می شوند که هدف و ماموریت آنها ارائه خدمات عمومی به عموم جامعه می باشد.  در ارائه خدمات عمومی به جامعه شرایط و ضوابط خاصی حاکم است که در سایر خدمات دیده نمی شود.

یکی از این قواعد اصل استمرار است. بر اساس این اصل خدمات عمومی هیچگاه تعطیل بردار نیست و در هر شرایطی باید به جامعه ارائه شود. 

اصل بعدی اصل تقدم منفعت عمومی بر منافع خصوصی است. در ارائه خدمات تامین اجتماعی بر خلاف بیمه های خصوصی و تجاری منفعت طلبی هدف نیست، بلکه ارائه خدمت به جامعه مطرح است. این موسسات غیر انتفاعی محسوب شده و اساس شکل گیری و فعالیت شان بر ارائه خدمات و پرهیز از منفعت طلبی و سود جویی است. هر سازمان یا صندوق بیمه ای(تامین اجتماعی) که از این ذهنیت و قابلیت بدور بیفتد، به تدریج فلسفه وجودی خود را از دست می دهد و به یک بنگاه اقتصادی تبدیل خواهد شد. 

در مبحث خدمات عمومی اصل تساوی حاکم است. به این معنا که غالب خدمات به صورت تساوی و بدون تبعیض به مردم ارائه می شود و تفاوت گذاری بین مردم به لحاظ جنسیتی، مذهبی، قومی و... قابل پذیرش نمی باشد؛ مثل ارائه خدمات درمانی به بیمه شدگان تامین اجتماعی که همه به طور یکسان از آن بهره مند می شوند.

اصل دیگری که به ویژه در خدمات تامین اجتماعی بسیار مهم است، پیاده سازی اجباری استفاده از این خدمات است. اجرای مقررات تامین اجتماعی در کلیه مراکز تولیدی، صنعتی، خدماتی و..اجباری است. بنابراین به لحاظ آمره بودن اجرای قواعد مربوط به تامین اجتماعی مسائل دیگری مطرح شده و بوجود می آید که ناشی از حاکمیت این اصل است. وظیفه اصلی سازمان بیمه کردن کلیه کارگران و نیروهای مولد و کاری جامعه است و در اجرای این مهم نباید هیچ گونه قصور و کوتاهی صورت پذیرد.

مدیران، کارشناسان و کارکنان سازمان تامین اجتماعی باید این قواعد و اصول را فرا راه اقدامات و تصمیمات خویش قرار دهند تا از کج روی به جهت هایی که منفعت عمومی را در بر ندارد پرهیز شود. اگرچه سازمان از نظر منابع مالی دچار تنگناهایی شده است که دقت در هزینه کرد را بیش از پیش می طلبد، ولی افراط در بستن گلوگاههای قانونی و تنگ نظری بیش از حد در انجام تعهدات قانونی نسبت به بیمه شدگان ، سازمان را با مشکلات بیشتری مواجه خواهد ساخت. جنس این مشکلات اگرچه از نظر مالی نخواهد بود ولی عرصه هایی را در بر خواهد گرفت که دست کمی از مشکلات مالی نخواهد داشت. بروز بی اعتمادی اجتماعی نسبت به فعالیتها و مسئولیتهای سازمان یکی از این چالش هاست که زیانهای این امر در دراز مدت قابل جبران نخواهد بود.

 

پرسش و پاسخ

باسلام در لیست بیمه کارگاه میتوان حق بیمه مسکن حذف گردد

جواب:حق مسکن نیز مشمول کسر حق بیمه می باشد.

عضو هیات مدیره سندیکای شرکت های ساختمانی ایران:

عضو هیات مدیره سندیکای شرکت های ساختمانی ایران:

سازمان تامین اجتماعی را متعلق به خود و مردم می دانیم

 

عضو هیات مدیره سندیکای شرکت های ساختمانی ایران گفت: نگاه اعضای این سندیکا به سازمان تامین اجتماعی حمایتی است و این سازمان را متعلق به خود و مردم می دانیم.

تامین 24 /سیامک مسعودی در جریان برگزاری کارگاه آموزشی تبیین قانون تامین اجتماعی و بخشنامه های حوزه پیمانکاری گفت: سندیکای شرکت های ساختمانی ایران بخشی از مطالبات از سازمان تامین اجتماعی را تبیین کرد.

او گفت: قرار بر این نیست که مشکلات موجود را صرفاً حوزه پیمانکاری متحمل شود و البته این قشر به حقوق قانونی خود مسلط بوده و از آن دفاع می کنند.

 

مترقی بودن قانون تامین اجتماعی

به گزارش تامین 24 محمد حسین قشقایی در ادامه این کارگاه آموزشی گفت: در سال 1354 قانون تامین اجتماعی به عنوان یک قانون مترقی مطرح بوده و هم اکنون نیز در سطح منطقه و آسیا از قوانین قابل توجه است.

این کارشناس معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان تامین اجتماعی با اشاره به برخی مشکلات حوزه کارفرمایی افزود: در حال حاضر نظام تامین اجتماعی در جهان به دوشکل ارائه می شود که در مدل اول، با اخذ مالیات از بخش خصوصی، خدمات تامین اجتماعی ارائه می شود و در مدل دوم که به نوع مشارکتی معروف است، اضلاع مرتبط با حوزه کار، در ارائه خدمات و تامین منابع تامین اجتماعی موثر و کارآمد هستند.

قشقایی افزود: در اصل 29 قانون اساسی به مدل تامین منابع مشارکتی در تامین اجتماعی اشاره شده است .

وی  ادامه داد: با توجه به مشکلاتی که در حوزه تامین اجتماعی در جهان در ارائه مدل های معرفی شده وجود دارد، در کشورهای توسعه یافته به دنبال حالتی ترکیبی از این مدل ها هستند.

این کارشناس تامین اجتماعی با اشاره به اینکه در حوزه تامین اجتماعی و کار سه قانون مهم وجود دارد این قوانین را اینگونه برشمرد: قانون کار ،قانون تامین اجتماعی و قانون بیمه بیکاری.

قشقایی با بیان اینکه این قوانین سه گانه با هم مرتبط بوده و در یکدیگر تاثیرگذاری دارند، خاطرنشان کرد: قانون کار از سال 69 تا بحال صرفاً دو تغییر عمده را شاهد بوده و این در حالی است که در قانون تامین اجتماعی که بصورت مستقیم با معیشت مردم در ارتباط است، تغییرات هرساله را شاهد هستیم و این موضوع یکی از مشکلات اساسی در این حوزه است. 

وی با اشاره به برخی قوانین ناکارآمد ادامه داد: ماده 76 مربوط به حوزه بازنشستگی و ماده 80 حوزه بازماندگان و تغییرات مرتبط با این حوزه، ضربات سختی به سازمان تامین اجتماعی وارد آورده است.

محمدحسین قشقایی در ادامه کارگاه با اشاره به انواع بیمه در تامین اجتماعی گفت:بیمه شدگان اجباری یکی از انواع بیمه در تامین اجتماعی محسوب می شوند که دراین نوع بیمه، کارفرما موظف به پرداخت حق بیمه کارگران است و افرادی که در بخش های دولتی مشغول بوده و براساس قانون کار مشمول این قانون هستند،افرادی که به صورت پیمانی و رسمی مشغول هستند و در حوزه قانون کار قرار دارند ،اتباع بیگانه که در کشور خود بیمه شده اند و هر شخصی که در جامعه مشمول هیچگونه بیمه پایه ای نیست، در حوزه بیمه اجباری قرار می گیرند.

وی نوع دوم بیمه شدن را بیمه اختیاری دانست و گفت: افردی که به صورت خویش فرما به سازمان تامین اجتماعی مراجعه می کنند در این حوزه قرار دارند .

این کارشناس تامین اجتماعی با اشاره به اینکه بیمه حرف و مشاغل از دیگر انواع بیمه در تامین اجتماعی است، افزود: در این بیمه امکان انتخاب خدمات توسط بیمه شده وجود دارد.

قشقایی بیمه حوزه پیمانکاران را نوع دیگری از بیمه در تامین اجتماعی دانست و گفت: این بیمه به دو نوع عمرانی و غیرعمرانی قابل تقسیم بندی است.

وی در خصوص تفاوت قراردادهای کار و قراردادهای پیمانکاری تصریح کرد: در قراردادهای کار 30درصد حقوق کارگر باید به عنوان حق بیمه لحاظ شده و کارگر و کارفرما در این حوزه باهم در ارتباط هستند ولی در قراردادهای پیمانکاری سه ضلع کارفرما،پیمانکار وکارگر ،اضلاع بیمه ای را تشکیل می دهند.

وی گفت:در قراردادهای پیمانکاری ،کارفرما و پیمانکار هردو در قبال حقوق کارگر تعهد تضامنی دارند و این کارفرماست که در این نوع قراردادها موظف به رصد رعایت حقوق کارگران است و در قرارداد کار بین کارگر و کارفرما نتیجه مهم نیست ولی در قراردادهای پیمانکاری تعهد به نتیجه بسیار مهم است.

قشقایی با بیان اینکه در قراردادهای پیمانکاری باید تفکیک اجزاء صورت گیرد تا کارشناسان تامین اجتماعی قادر به تشخیص بخش های مختلف باشند تصریح کرد: طبق قانون تجارت کارفرمایان باید در طی مدت 10 سال دفاتر اسناد رابرای بررسی بازرسان نگهداری کنند .

 

کاهش طول دوره رسیدگی هیات ها در تامین اجتماعی به 29 روز

رضا معینی نیز در ادامه برگزاری کارگاه آموزشی تبیین قانون تامین اجتماعی و بخشنامه های حوزه پیمانکاری گفت: با انجام یک کار بسیار موثر، طول دوره رسیدگی در هیات ها از دو تا سه سال به 29 روز رسیده است.

مدیرکل فرهنگی واجتماعی کارفرمایان سازمان تامین اجتماعی افزود: یکی از مشکلات حوزه کارفرمایی در انجام خدمات تامین اجتماعی ،وجود مشکلات در حوزه پاسخگویی است که بخشی از این نارضایتی ها ساختاری و بخشی در حیطه قوانین است که سازمان در حال انجام آموزش به کارکنان در این حوزه است.

رضا معینی مشکل دیگر این بخش را وجود بخشنامه های متعدد دانست و گفت: تمام معاونت های سازمان تامین اجتماعی مکلف به اصلاح بخشنامه ها شده اند و ضمناً موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی در حال اصلاح کلی تمامی بخشنامه های تامین اجتماعی است.

وی افزود: سازمان تامین  اجتماعی در تلاش برای تدوین بانک اطلاعات کارفرمایان و اصلاح بخشنامه های حوزه خدمات الکترونیک است و بخشنامه بازدید دفاتر قانونی نیز در حال نهایی شدن است.

وی اظهار کرد: در برخی کارها که ماهیت سخت و زیان آور دارند قرار بر این بود که کارفرما ظرف مدت دوسال نسبت به رفع سخت و زیان آوری کارگاه اقدام کنند و این مهم صورت نگرفت.

به گزارش تامین 24 مدیرکل فرهنگی واجتماعی کارفرمایان در سازمان تامین اجتماعی با اشاره به اینکه ماهیت کارهای سخت و ماهیت کارهای زیان آور از هم جداست و باید مورد تفکیک قرار گیرند گفت: تامین اجتماعی آماده پیگیری اصلاح قوانین سخت و زیان آور است.

 رضا معینی تصریح کرد: در سالهای گذشته بیش از 200 هزار بازنشسته با میانگین سنی 52 سال و میانگین سابقه ارفاقی 2/8 بازنشسته شده اند و این یعنی این افراد 8 سال حق بیمه پرداخت نکرده و 8 سال زودتر مستمری گرفته اند.

 

برخی قوانین بخش خصوصی را فلج می کنند

نایب رئیس کانون عالی انجمن های صنفی کارفرمایی ایران نیز با حضور در این کارگاه آموزشی گفت: پرداخت حق بیمه طرح های عمرانی ارتباطی به کارفرمایان ندارد و نباید در این حوزه علیه آنان اجرائیه صادر شود و سازمان تامین اجتماعی در این خصوص تعییین تکلیف کند.

محمد عطاردیان تصریح کرد: با توجه به اینکه برخی کارها ماهیت سخت و زیان آور دارند و برخی دیگر از کارها قابلیت این مهم را ندارند و در خصوص این موارد کارفرما باید 4درصد حق بیمه اضافی پرداخت کند ،این موضوع را فلج کردن بخش خصوصی دانست و ادامه داد: روند فوق نه به نفع بخش خصوصی و نه به نفع تامین اجتماعی خواهد بود.

عطاردیان اظهار داشت: برخی فعالیت ها که ماهیت آن پیمانکاری محسوب نمی شود ،توسط تامین اجتماعی به عنوان پیمانکاری با ضریب محاسبه می شود و باید این روند مورد اصلاح قرار گیرد.

 

 

 

چه تیپ شخصیتی موتور «توسعه» است؟

دیدگاه‌های توسعه‌ای محمود سریع‌القلم در کنفرانس بین‌المللی مدیریت

چه تیپ شخصیتی موتور «توسعه» است؟

 

هر کشوری می‌خواهد توسعه یابد باید از دایره ابهام خارج شود. شخصیت‌های مبهم و چندوجهی به درد توسعه نمی‌خورند. شخصیت شفاف، روشن و کمّی به درد توسعه می‌خورد. نظام تصمیم‌گیری که با ارقام آشنایی نداشته باشد نمی‌تواند تصمیم منطقی بگیرد. ذهن ریاضی و کمی ذهن را دقیق می‌کند.

یک استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل با بیان اینکه توسعه‌یافتگی مثل پزشکی اصول ثابتی دارد گفت: توسعه‌یافتگی به اقتصاد شفاف، نظام تصمیم‌گیری جمعی، گردش قدرت، فضای نقد و رسانه‌های آزاد و مستقل، ارتباطات گسترده بین‌المللی و دانش بشری نیاز دارد.

به گزارش ایسنا، محمود سریع‌القلم در کنفرانس بین‌المللی مدیریت با بیان اینکه در ساختمان توسعه، دموکراسی طبقه چهارم است و سیستم‌سازی، نهادسازی و تولید ثروت فونداسیون ساختمان اظهار کرد: منطقی نیست که در ساختن یک عمارت اول طبقه چهارم آن را بسازیم. در هیچ جای دنیا کشوری سراغ نداریم که بدون تولید ثروت، بدون ممتاز کردن بخش خصوصی، بدون دور کردن دولت از مسائل اشتغال و توسعه اقتصادی سراغ آزادی سیاسی رفته باشد.

وی در ادامه افزود: به دلایل فرهنگی و سیاسی از زمان مشروطه تا سال‌های اخیر ایرانی‌ها گفتند که در ساختمان توسعه، ما اول می‌خواهیم طبقه چهارم را بسازیم و با فونداسیون و طبقات یک، دو و سه کاری نداریم.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: به اعتقاد من آفات فرهنگی و ساختاری اجازه نمی‌دهند ما تصمیم منطقی بگیریم. ما تعدادی مشکلات فرهنگی داریم که زیر 5 سال قابل اصلاح است البته اگر آنها را مشکل بدانیم. ما باید ساختارها را اصلاح کنیم تا فرهنگ کشور اصلاح شود. مگر در سویس کسی دروغ نمی‌گوید؟ مگر در آلمان کسی فرار مالیاتی نمی‌کند؟ اما چون تصمیم‌سازی در آلمان و سویس مبتنی بر ساختارهاست، عموم افراد فرصت دروغ‌گویی یا اختلاس پیدا نمی‌کنند. مردم از قانون می‌ترسند و ساختارها آنها را مجبور به رفتار درست می‌کند.

خلاصه‌یی از سخنرانی دکتر محمود سریع‌القلم در کنفرانس بین‌المللی مدیریت به شرح زیراست:

دلیل اینکه موضوع جایگاه تصمیم‌گیری در توسعه‌یافتگی را برای سخنرانی انتخاب کردم این است که در مطالعات و تحقیقاتی که در رابطه با توسعه ایران از دوره قاجار به بعد انجام داده‌ام، متوجه این نکته شده‌ام که عدم دستیابی ما به توسعه‌یافتگی عموما به نارسایی‌های فرهنگی جامعه برمی‌گردد. این نارسایی‌ها موجب می‌شود که نتوانیم تصمیم‌سازی‌های منطقی، علمی، جامع و رو به آینده انجام دهیم.

متونی درباره مقایسه ایران و ژاپن در رابطه با مدرنیزم وجود دارد و این متون بررسی کرده‌اند که وقتی ایرانی‌ها می‌خواستند مدرن شوند، اول سراغ چه موضوعاتی رفتند و ژاپنی‌ها اول سراغ چه موضوعاتی. مثلا جالب توجه این است که ژاپنی‌ها اول سیستم ساختند و حدود 2300 مشاور از کشورهای اروپایی و امریکای شمالی استخدام کرده و این سیستم‌ها را در موضوعات مختلف وارد ژاپن کردند و آنها را مبنای تحول خود قرار دادند اما ایرانی‌ها اول سراغ آزادی‌های سیاسی و دموکراسی رفتند. برای من دانشجوی توسعه در ساختمان توسعه، دموکراسی طبقه چهارم است و سیستم‌سازی، نهادسازی و تولید ثروت فونداسیون ساختمان و منطقی نیست که در ساختن یک عمارت اول طبقه چهارم آن را بسازیم. در هیچ جای دنیا کشوری سراغ نداریم که بدون تولید ثروت، بدون ممتاز کردن بخش خصوصی، بدون دور کردن دولت از مسائل اشتغال و توسعه اقتصادی سراغ آزادی سیاسی رفته باشد.

به دلایل فرهنگی و سیاسی از زمان مشروطه تا سال‌های اخیر ایرانی‌ها گفتند که در ساختمان توسعه، ما اول می‌خواهیم طبقه چهارم را بسازیم و با فونداسیون و طبقات یک، دو و سه کاری نداریم. بنابراین، در موضوع توسعه ناکام ماندیم چراکه براساس تجربه بشری، سلسله مراتب توسعه‌یافته‌یی را مبنا قرار ندادیم. ژاپن اول مبانی تولید ثروت ایجاد کرد سپس آموخت که باید نظام حزبی درست کند تا از طریق نظام حزبی، ثبات اقتصادی به دست آورد. بدین‌ترتیب ژاپن به تدریج عمارت توسعه خود را تکمیل کرد.

اما ما در طیف اولویت‌های توسعه هم دنبال توسعه اقتصادی و هم دنبال توسعه سیاسی و هم دنبال یک کالای بسیار لوکس به نام دموکراسی بودیم. در دوره قاجار ایران 10 میلیون نفر جمعیت داشت و در بهترین شرایط 10 هزار نفر سواد اکابری داشتند. در این شرایط ایرانیان به دنبال دموکراسی و آزادی سیاسی بودند که این طبیعی بود که جواب نداد و ما را در فراز و نشیب‌های بحران‌های نظری توسعه‌یافتگی قرار داد.

از دهه 50 میلادی حدود سه هزار نظریه در زمینه علم مدیریت، اقتصاد، سیاست، جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی داشتیم که من معتقدم نظریه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نظریه نافذ و بسیار موثر در میان این نظریه‌ها بوده است. در کتابی که به نوبل اقتصاد امسال اختصاص یافت مطرح می‌شود که اگر بخواهیم بنگاهی را در مسیر پیشرفت و توسعه قرار دهیم این بنگاه گاهی باید دچار شک و خودانتقادی شود تا به خود بیاید زیرا اگر مدیران همیشه با یک تفاسیر یا قرائت اقدام کنند ممکن است، خطا کنند.

به نظر من در نظریه تصمیم‌سازی 8 اصل وجود دارد که این اصول در کشور ما، به صورت سیستماتیک دنبال نمی‌شود. اول اینکه آماده بودن برای دریافت اطلاعات جدید. دولت، حاکمیت، بخش خصوصی، فرد و نهاد خانواده آیا آمادگی پذیرش اطلاعات جدید را دارند؟ فضای تبلیغاتی جامعه ما می‌گوید عموما جهان در حال فروپاشی است و اقتصاد و نظام‌های سیاسی دنیا دچار بحران‌های ساختاری و در حال فروپاشی هستند. مثلا گزارشگر رسانه‌یی ما در روز اعتصاب کارکنان مترو فرانسه در کنار ایستگاه مترو می‌ایستد و می‌گوید پاریس امروز مترو نداشته و مردم با اتوبوس و دوچرخه به سر کار رفته‌اند و این شاخصی است برای فروپاشی فرانسه. این نوع نتیجه غلط گرفتن از یک واقعه باعث می‌شود ما به فکت‌های جهانی پی نبریم.

اطلاعات جدید در سیستم‌های ما چه خانواده، چه جامعه و از همه مهم‌تر در نهادهای تصمیم‌گیر کمتر وارد می‌شود. ما خیلی خوشحال می‌شویم که دو تا ایرباس داده می‌شود در حالی که یک شرکت رده سوم مسافری هندی سال گذشته 205 ایرباس سفارش داده است. وقتی اطلاعات جدید و مقایسه نباشد و شعاع استنباط‌های ما فقط مدارهای محدود داخل کشور باشد، ما عمق مسائل جهانی را نمی‌بینیم. چین برای ارائه هویت خود در سطح جهان در سال گذشته 10 میلیارد دلار خرج کرده است. الان حدود 11 هزار استاد چینی در امریکا ماندارین درس می‌دهند. آنها 500 مدرسه کنفسیوس شناسایی را در دنیا اداره می‌کنند. یکی از بحث‌های جاری در کشور ما این است که اگر وارد عرصه اقتصاد جهانی شویم، هویت ما دچار بحران می‌شود. ولی آیا کشوری بدون تولید ثروت می‌تواند هویت خود را حفظ کرده یا آن را تبلیغ کند؟ اگر چین با 3.5 تریلیون دلار ذخایر ارزی می‌تواند 10 میلیارد دلار برای هویت خود هزینه کند به خاطر این است که تولید ثروت و تبلیغ هویت را با هم و با اولویت تولید ثروت در نظر گرفته است.

موضوع دوم درباره نظریه تصمیم‌گیری این است که آیا تمام دیدگاه‌ها در یک تصمیم‌سازی دیده شده و از نظرات افراد یا نهادهایی که دارای دیدگاه هستند، استفاده شده است؟ آیا دیدگاه و نظرات متفاوت و متناقض فرصت بحث کردن داشته‌اند یا صرفاً کسانی که همفکر هستند با هم بحث می‌کنند؟

سومین موضوع در نظریه تصمیم‌گیری این است که آیا همه گزینه‌ها در یک تصمیم‌گیری اشباع شده‌اند و همه انتخاب‌های قابل تصور را روی کاغذ آورده‌ایم؟ چهارم اینکه آیا همه گزینه‌ها را به صورت مساوی دیده یا به یک گزینه‌یی تمایل داریم و به سایر گزینه‌ها توجهی نداریم؟ پنجم اینکه آیا پیامدهای هر گزینه را مطالعه کرده و در رابطه با آن بحث می‌کنیم؟ آیا دیدگاه‌های مختلف در تصمیم‌گیری مطرح می‌شود؟ ششم اینکه آیا در تصمیم‌گیری فضای نقد را داریم؟ هفتم استدلال در برابر اقتدار است. من دوستی اقتصاددان دارم که به من می‌گفت وقتی به ایران می‌آیم و با مدیران ایرانی صحبت می‌کنم آنها از منظر اقتدار با من صحبت می‌کنند و من براساس آمار، استدلال و تجربه بشری صحبت می‌کنم. شخص مقابل می‌گوید چون من این سمت را دارم پس درست می‌گویم. اگر کسی از منظر اقتدار و سمت به موضوعی نگاه کند، مذاکره و گفت‌وگو را به اختلال می‌کشاند. مورد آخر اینکه آیا فرد تصمیم می‌گیرد یا گروه؟ در دنیا دیگر امروز کاریزما کارآمد نیست و به کسی مدیر می‌گویند که هماهنگ‌کننده یک مجموعه است.

آزادی فکر و فعالیت اقتصادی مقدم بر آزادی سیاسی است. آزادی تشکل اقتصادی مقدم است بر آزادی سیاسی. ریشه عقلانیت سیاسی در بنگاه‌داری اقتصادی است. 1924 نخستین تجربه دموکراسی در انگلستان است و هنوز تجربه دموکراسی در دنیا به یک قرن نرسیده است ولی دانشگاه‌های آزاد 400 سال، سندیکاهای کارگری 200 سال و روزنامه‌های آزاد و مستقل 180 سال سابقه تاریخی در انگلستان دارند. فعالیت بخش خصوصی در انگلستان از اواسط قرن هجده آغاز شد و تولید ثروت، زمینه ایجاد ثبات سیاسی و تحزب را فراهم آورده است. تقدم و تاخر مسائل توسعه به ما کمک می‌کند تا ببینیم انرژی خود را کجا صرف کنیم.

به اعتقاد من آفات فرهنگی و ساختاری اجازه نمی‌دهند ما تصمیم منطقی بگیریم. ما تعدادی مشکلات فرهنگی داریم که زیر 5 سال قابل اصلاح است البته اگر آنها را مشکل بدانیم. نخستین مشکل این است که شخصیت ما به‌شدت قضاوتی است. یعنی یک نفر را 10 دقیقه می‌بینیم و دو ساعت درباره او صحبت می‌کنیم یا پاراگراف درباره یک کشور می‌خوانیم و درباره تمام مسائل آن کشور قضاوت می‌کنیم. چقدر مقدس است که افراد در روز 20 دفعه بگویند نمی‌دانم و اطلاعات کافی ندارم و باید بپرسم و بعد به شما بگویم. ما ده‌ها متخصص امریکا در کشور داریم که درباره تمام مسائل امریکا اظهارنظر می‌کنند ولی یک بار هم از کشور خارج نشده‌اند.

مشکل دیگری که اجازه نمی‌دهد ما درست تصمیم بگیریم این است که در نهان و ناخودآگاه خود تمایلی به یکسان‌سازی داشته و علاقه داریم همه یک نوع فکر کرده و عمل کنند. در واقع ما با نگاه‌های متناقض و متفاوت مشکل داریم. تمایل به یکسان‌سازی مانع یادگیری، اثرگذاری و اثرپذیری می‌شود. جهان ما جهان تفاوت‌هاست به‌گونه‌یی که یک بانک در 80 کشور فعالیت کرده و همه تفاوت‌های فرهنگی آنها را می‌پذیرد. ما با تنوع مشکل داریم که این ویژگی به تاریخ انباشته شده استبدادی در کشور ما بازمی‌گردد. ما باید تفاوت فکری یکدیگر را بپذیریم.

نتیجه این ویژگی این است که گروهی در تصمیم‌سازی‌ها قرار می‌گیرند که مثل هم فکر می‌کنند. تلقیات ما هم از دنیا به دهه 50 یا 60 برمی‌گردد. الان دیگر نمی‌گویند کشورها با هم ارتباط برقرار کنند بلکه گفته می‌شود همه دنبال شبکه‌سازی‌های بین‌المللی هستند. شبکه‌سازی‌های فناوری، علمی، صنعتی، دانشگاهی و مدنی.

اگر در یک گروه همه مثل هم فکر کنند دیگر میان آنها دیالوگی برقرار نشده و دیدگاه‌های مختلف مطرح نمی‌شوند. کنِدی وقتی درباره موضوعی می‌خواست تصمیم بگیرد مسوولان دولتی و افراد خارج از دولت را دور یک میز بیضی‌شکل جمع می‌کرد و خودش بیرون از میز می‌نشست و به بحث‌ها درباره یک موضوع گوش می‌داد و سپس سوالات خود را می‌پرسید و در نهایت تصمیم می‌گرفت. او تمام دیدگاه‌های موافق و مخالف را می‌شنید و بعد تصمیم‌گیری می‌کرد.

در فرهنگ ما، علاقه‌یی برای انطباق با افکار موجود وجود دارد. افراد در درون خود یک نظام فکری دارند ولی آنچه بروز می‌دهد حالت دیگری است. چقدر افرادی سراغ دارید که با همه دولت‌ها کار کرده‌اند چون هر دولتی می‌آید آنها تفکر خود را تغییر می‌دهند. شما اگر با یک ژاپنی سه ساعت صحبت کنید به نظام فکری و جهان‌بینی او پی می‌برید اما در ایران هر چه بیشتر با افراد معاشرت می‌کنید بیشتر گیج می‌شوید که نظام فکری فرد چیست؟ بعضاً افراد در روز چندین بار نظام فکری خود را تغییر می‌دهند این مشخصه، ضدتوسعه است.

کشور ما کشور افراد است نه سیستم‌ها. سیستم‌ها در کشور ما تصمیم نمی‌گیرند. کشوری مثل چین اعتباری از دموکراسی ندارد و حزب کمونیست این کشور را اداره می‌کند اما در داخل حزب گردش قدرت وجود دارد و هر پنج سال یک رییس دولت دارد. اگر نظام تصمیم‌گیری تحت شعاع گردش قدرت نباشد نمی‌تواند تصمیم علمی و منطقی بگیرد.

جهان ما جهان توانایی‌ها و شایستگی‌هاست. در دنیا نمی‌گویند کجا به دنیا آمده‌اید؟ مبنای انتخاب افراد کارآمدی آنهاست. وزیر دفاع کانادا یک سیک هندی است که کار علمی می‌کند، وارد حزب شده و به وزارت دفاع یعنی امنیتی‌ترین بخش یک کشور می‌رسد چون مبنا شایستگی است. در کشور ما ارادت بر توان غلبه دارد و عمدتا ارادت نشان می‌دهد افراد در چه موقعیتی قرار می‌گیرند.

هر کشوری می‌خواهد توسعه یابد باید از دایره ابهام خارج شود. شخصیت‌های مبهم و چندوجهی به درد توسعه نمی‌خورند. شخصیت شفاف، روشن و کمّی به درد توسعه می‌خورد. نظام تصمیم‌گیری که با ارقام آشنایی نداشته باشد نمی‌تواند تصمیم منطقی بگیرد. ذهن ریاضی و کمی ذهن را دقیق می‌کند.

اگر ما ایرانیان موضوع نقد را حل نکنیم نباید منتظر هیچ‌وجهی از توسعه بنشینیم. نقد در میان ما یک مشکل جدی است. فرد ایرانی یک تمایل قوی دارد که خود را مرکز نقل جهان بداند. همه‌چیز از من شروع می‌شود این طرز تفکر اجازه همکاری با دیگران یا یادگیری نمی‌دهد. در داخل کشور مشکل یادگیری از یکدیگر داریم. بیوگرافی افراد غیرایرانی را با ایرانی مقایسه کنید. آنها در زندگینامه خود اشاره می‌کنند که در کجا اشتباه کرده‌اند ولی در زندگینامه ایرانی‌ها عموما از کارهای مهم خود صحبت می‌شود. شاه در زندگینامه خود می‌گوید من در حیرتم که چرا با وجود کارهای مثبت من این اتفاقات در ایران افتاد؟ معمولا نقد به عملکرد خود تعطیل است. خود انتقادی برای بسیاری از ما کار سختی است. بیشتر بیرون از خود را می‌بینیم تا درون خود را. عملکرد دیگران را می‌بینیم تا عملکرد خود را. اگر این اشکالات برطرف نشود متحول نخواهیم شد.

ما باید ساختارها را اصلاح کنیم تا فرهنگ کشور اصلاح شود. مگر در سویس کسی دروغ نمی‌گوید؟ مگر در آلمان کسی فرار مالیاتی نمی‌کند؟ اما چون تصمیم‌سازی در آلمان و سویس مبتنی بر ساختارهاست، عموم افراد فرصت دروغ‌گویی یا اختلاس پیدا نمی‌کنند. مردم از قانون می‌ترسند و ساختارها آنها را مجبور به رفتار درست می‌کند.

توسعه‌یافتگی مثل پزشکی اصول ثابتی دارد. توسعه‌یافتگی به اقتصاد شفاف، نظام تصمیم‌گیری جمعی، گردش قدرت، فضای نقد و رسانه‌های آزاد و مستقل، ارتباطات گسترده بین‌المللی و دانش بشری نیاز دارد.

 

نامه حسن سبحانی به دولت و نمایندگان مجلس

نامه حسن سبحانی به دولت و نمایندگان مجلس

دکتر حسن سبحانی استاد تمام دانشگاه تهران در یادداشتی صریح نکاتی را خطاب به دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی یادآور شد.

 

نقد ساختار بودجه‌ریزی کشور، علاوه بر تجربه، نیازمند نگاه فنی و شناخت دقیق از ابعاد مسئله است. حسن سبحانی، استاد مبرز اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی است. وی در یادداشتی با عنوان «نامه ای برای ایران – 4» به تشریح مشکلات اساسی ساختاری بودجه کشور پرداخته است. مشروح این یادداشت به شرح زیر است:

نامه‌ای برای ایران1 (4)

چو کاسه باز گشاده دهان به جوع الکلب2

چو کــوزه پیش نهــاده شکم ز استسقاء3

خاقانی

بودجه مبتلا به  بیماری استسقاء

هر سند بودجه با این که قانونی موقتی است و همه ساله تهیه و تصویب و اجرای آن تکرار می‌شود اما تحقیقاً از پی‌آمد این همه تجربه سالیانه، برای کشور دانشی که معطوف به انباشت تجربیات و آسیب‌شناسی مشکلات و رهیافت برون رفت از توقعات باشد فراهم نیاورده است. هر سال به هنگام بودجه‌ریزی، مقامات در رده‌های مختلف و در قوای گوناگون ضمن اینکه از نامناسب بودن، نفتی بودن و نا کارآمدی اسناد بودجه سخن می‌گویند، در عین حال بودجه تقدیمی دولت به مجلس در آن سال را که سال جاری تلقی می‌شود متفاوت، تأمین کننده، شتاب دهنده به استقلال از درآمدهای نفتی، کم‌کننده محرومیت‌ها و اشتغال آفرین و رکود زدا معرفی می‌کنند. البته سال بعد که فرا می‌رسد بودجه‌های قبلی و از جمله همان لایحه و یا قانونی که سال قبل در مزایا و ثمرات و برکاتش داد سخن داده شده بود در پوشش انتقادات همیشگی و مزمن قرار می گیرد و تعاریف و معجزات، به بودجه‌ جدیدی که مطرح است منتقل می‌شود. بودجه‌ای که خود نیز می‌داند امتیازات نسبت داده شده به او ، برای یکی دو ماه است و سرنوشت محتوم قضاوت درباره‌اش از جنس تحلیل‌ها، ادعاها و فرار به جلوهایی است که در سنوات قبل از آن، در خصوص سایر لوایح بودجه تجلی کرده و متبلور شده است . بدین ترتیب دهه‌های طولانی بر مملکت گذشته است و درحالی‌که همه مقامات ذیربط در تهیه و تصویب و اجرا و تفریغ بودجه بر آن هستند که کار خود را به خوبی انجام داده‌اند، اما تحقیقاً هیچ‌کس را از روند کلان کار بودجه و توانائی نسبی آن به کاهش مشکلات مالی کشور و در خدمت اقتصاد ملی بودن راضی نمی‌یابید. البته اقشار و دسته‌جاتی از قبل کاستی‌ها و ندانم کاری‌ها در سازوکار این تراژدی طویل العمر غم‌انگیز، منتفع شده و می‌شوند و درحالی‌که در کلام ، رانت‌خواری را مذمت می کنند خود از رانت خواران قابل اعتناء از بودجه و یا در بودجه محسوب می‌شوند لیکن کسی را با آن‌ها کاری نیست چرا که پی‌آمد قهری و حتی منطقی شیوه مواجهه و تعامل مسئولان مرتبط با نظام مالی ( چه آگاهانه و چه ناآگاهانه صورت گرفته باشد و بگیرد ) چیزی غیر از یاس و انزوا و ناامیدی در قبال تخریب نظام مالی کشور، رانت‌خواری مدرن و تدارک آتش تهیه پیچیده‌تر شدن مستمر کلاف نظام مالی کشور نیست.

در شرایط فعلی، دست‌اندر کاران بودجه از چگونگی آن ناراضی ، سیاست‌گذاران و مصوب‌کنندگان منتقد ، نظام کارشناسی و تخصصی کشور به لحاظ تلقی منتقد و به‌لحاظ رویکرد به آسیب‌شناسی بودجه  ساکت و منفعل ، مجریان از کمی تخصیص حین اجرا گله گزار و تفریغ نویسان بودجه از عدم اجرای بخش‌های وسیعی از بودجه شاکی‌اند و این درحالی است که با علم به این شرایط حاکم ، نه تنها هیچ تحولی در راستای کاهش مسائل و معضلات بودجه‌ای از نوع و برآیند کارکرد آن‌ها در بودجه رخ نمی‌دهد که هر سال به‌خاطر عملکرد انفعالی این ناراضیان ،کشور با شرایط بغرنج‌تری به لحاظ تأمین منابع و نوع هزینه‌ها مواجه می‌شود . اکنون در سخنان مسئولین ، استیصال و عجز از یافتن راه حل ها به‌نحوی که اقلا روزمره اقتصاد دولت به‌گونه‌ ای گذرانده شود موج می‌زند. برای مواجهه با چرائی و چگونگی این روایت تکراری ، سئوال اساسی این است که چرا و چگونه کشور ما به این مصیبت و گرفتاری دچار شده ‌است؟ مصیبتی که گوئی هیچکس را توانائی ویارای برخورد عالمانه با آن و نشان دادن طرق نجات از آن نیست؟

برای تبین آنچه بر ما گذشته است و روشنگری در خصوص اینکه چرا این گونه شده‌ایم. الزامی است تعلیل نظام مالی و بودجه‌ای کشور را معطوف به بررسی ماهیت یکی از کلیدی‌ترین عناصر محیط این نظام مالی ، یعنی “نرخ ارز” بنماییم. چرا که به زعم این بنده خدا، فهم کارکرد ویژه نرخ ارز در اقتصاد ایران کلید فهم بخش‌های زیادی از چگونگی ها و چرائی های نظام مالی کشور است . نظامی که در آن بودجه به مثابه پیشانی نظام مالی از جایگاهی خطیر و در عین حال از وضعیت رقت باری برخوردار می‌باشد.

دلمشغولان به دانش اقتصاد و دانش آموختگان آن ها که منطقاً از دانشجویان این مجموعه تلقی می‌شوند و بعضاً مناصب مهم اقتصادی کشور را در دولت و مجلس و شرکت‌های دولتی از یک طرف و در بخش خصوصی و اتاق‌های بازرگانی و … در اختیار دارند و یا تحت شرایط دیگری از جایگاه عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا مدیریت نظام بانکی و … برخوردار می‌باشند معطوف به آموزه‌های رایج و بسیار متداول در متون اقتصادی، و بدون ملاحظه شرایط و مقتضیات حاکم بر مباحث اقتصادی ، انتخاب اقتصاد آزاد و برگزیدن اقتصاد بازار را در خصوص تعیین قیمت همه کالاها و خدمات و از جمله “ارز” به مثابه یک امر مقدس پذیرفته و آن را ترویج و منشأ تصمیم ‌گیری های خویش  قرارداده‌اند و می‌دهند . طی دهه‌های گذشته تحقیقاً هیچ زمانی در اقتصاد ایران یافت نمی شود که آنان صرفنظر از چگونگی محیط سیاسی و بین‌المللی کشور ، از این مقوله یعنی لزوم تک نرخی نمودن ارز سخن نگفته و در عمل نیز در خصوص آن اقدام نکرده باشند.

اگر این انتخاب و دفاع از تعیین نرخ ارز توسط بازار که به یکسان سازی نرخ ارز مشهور است، در اقتصاد ایران از اصالت و صحت برخوردار بود یا باید بالاخره از پس این همه سال کوشش و بیان آرزو و افزایش نرخ ارز وکاهش ارزش پول ملی و تحمیل میلیاردها دلار بابت تعهدات ناشی از یکسان‌سازی نرخ ارز در بودجه‌های سنوات گوناگون به بیت المال، به ارزهایی که نرخشان یکی شده بود می‌رسیدیم و یا با توجه به شکست در رسیدن به این مهم و تجربه تلخ ناکامی در یکسان نمودن نرخ ارز، به آسیب‌شناسی و تعلیل چرایی عدم توفیق در امری که تقریباً همگان به‌دنبال آن هستند می‌پرداختیم و نتیجه ای مفید از این همه شکست و ناکامی می گرفتیم . به عبارت دیگر یا نرخ ارز را یکسان می‌نمودیم و یا دست از یکسان‌سازی آن برمی‌داشتیم. به راستی چه اندیشه ای در کار و چه دستی در حمایت و چه منافعی در جریان است که ما از یک سوراخ بیش از چند بار گزیده می شویم آن هم چه گزیده شدنی ؟ و باز هم بر کارکرد موتور تخریب در اقتصاد ایران اصرار می کنیم؟ آیا محل تأمل نیست که چرا ما ، هم موفق نمی‌شویم و هم در تکرار استمرار عدم توفیق اصرار داریم؟ ترسیم دو چهره از نقش هائی که “ارز” و ” قانون” در قالب بندی نظام مالی کشور داشته اند، می تواند ما را در فهم چگونگی این مهم مزمن شده ، مدد رسان باشد:

1- اقتصاد مبتلا به “استسقای ارزی“

در این ارتباط باید عنایت داشت که در شرایط دهه‌های اخیر اقتصادی ایران یکسان‌سازی نرخ ارز همواره به معنای افزایش ارزش ارزهای معتبر و کاهش ارزش پول ملی در قبال آن‌ها بوده است و این مطلبی نیست که از نظر مدافعان یکسان‌سازی نگذشته و یا آن ها از آن غافل بوده باشند. نرخ رسمی مثلاً دلار آمریکا از 72 ریال سال 1368 به 1755 ریال سال 1376 و 9023 ریال سال 1384 و 21253 سال 1392 و بالاخره 36440 ریال سال 1395 رسیده است. در این میانه این مقوله مهم است که پرسیده شود چه کسانی از افزایش نرخ ارز منتفع می‌شوند و چه کسانی متضرر می‌گردند؟ در یک پاسخ اولیه و اجمالی می توان گفت که دارندگان ارز از برندگان و متقاضیان ارز از بازندگان این پروسه همواره موردبحث و جستجو بوده است. در اقتصاد ایران دولت و صادرکنندگان از دارندگان ارز محسوب می شوند و تولیدکنندگان از متقاضیان عمده آن می‌باشند. بنا براین بدون تردید همواره دولت‌ها و تجار و بازرگانان از یکسان‌سازی نرخ ارز منتفع شده‌اند و می‌شوند. به لحاظ تحقیقی میدانی هم ، می‌توان به وضوح و خیلی صریح متوجه این نکته و خاستگاه طبقاتی کسانی که به‌طور مستمر از ضرورت یکسان‌سازی نرخ ارز می‌گویند و در اقتصاد سیاسی ایران به‌خاطر جایگاه‌هایی که دارند می‌توانند این مطلوب خود را تبدیل به احکام قانونی و یا مصوبه دولت نمایند گردید .البته اگر جایگزینی برای مواد اولیه و ماشین‌آلات وارداتی در کشور وجود داشت می‌توانست این مهم متوجه مولدان و تولیدکنندگان هم شود لیکن لااقل تاکنون تولیدکنندگان در اقتصاد ایران از این حیث طرفی نبسته‌اند و بهره ای نبرده اند . در این ارتباط توجه شود که در سال 1368 از مجموع 12.8 میلیارد دلار واردات،  سهم کالاهای غیرمصرفی (مواد اولیه و کالاهای واسطه ای و سرمایه‌ای) 81.7 درصد و در سال 1376 از مجموع 14.2 میلیارد دلار سهم کالای غیرمصرفی 83.9 درصد و در سال 1384 از مجموع 39.1 میلیارد دلار این سهم 88.2 درصد و در سال 1392 از مجموع 49.4 میلیارد دلار واردات سهم مواد اولیه و کالاهای واسطه ای و سرمایه‌ای 83.4 درصد و بالاخره در سال 1395 از مجموع 43.6 میلیارد دلار سهم کالاهای غیرمصرفی 83.3 درصد بوده است . این به آن معنی است که در اقتصاد ایران به رغم این که نرخ دلار امریکا در قبال ریال ایران از 72 ریال هر دلار در سال 1368 به 36440 ریال در سال 1395 افزایش یافته ، یعنی 506 برابر شده است سهم کالاهای وارداتی غیرمصرفی ، در همان دامنه حدود 83 درصد ثابت مانده ولی در این فاصله زمانی، ارزش آن از 12.8 میلیارد دلار به 43.6 میلیارد دلار رسیده است یعنی با وجود افزایش 506 برابری ارزش دلار نه تنها مقدار واردات کم نشده که افزایش هم یافته است. ملاحظه می شود که پیگیری یکسان‌سازی نرخ ارز که به معنای افزایش ارزش ارز خارجی در قبال ریال ایران بوده و هست ،همواره به نفع دولت و تجار و به ضرر تولیدکنندگان عمل کرده است. نظیراین واقعیت ها اقتصاد ایران را تا حدود زیادی به  اقتصادی دلاری مبدل کرده است و همگان تلویحی و یا تصریحی پذیرفته‌اند که با نوسان اندکی در نرخ ارز  و در رأس آن‌ها دلار امریکا قیمت همه کالاها و خدمات متناسب با آن نوسان ، مشمول تغییر می شود. حالا مهم نیست که این خدمات آرایشگری و یا آن تولید واگن‌سازی باشد.

 چنین است که در اقتصاد سیاسی ایران ادعا و یا طرفداری و در مواردی اجرای موقتی یکسان‌سازی نرخ ارز مقوله‌ای است که همواره اقشار و طبقاتی با تمسک به آن در جستجوی منافع و رانت‌های حاصله از آن بوده اند و هستند هر چند مقاصد خود را در پوشش دفاع از اقتصاد و بازار آزاد و همانند کشورهای پیشرفته شدن پیگیری کنند و در این ارتباط متاسفانه همواره از عمده اقتصاد دانان ، به‌عنوان پشتیبانان توجیه کننده و تئوریک منویات خود و از کثیری از مقامات سیاسی و تصمیم‌گیر در مجلس و دولت به عنوان سربازان خط مقدم پیشبرد ذهنیات خود به‌گونه‌ای استفاده کرده‌اند که موفق شده‌اند منافع پارلمان‌های خصوصی در مقیاس‌های بزرگ و کوچک را تا میز تصمیم‌گیری‌های کلیدی و مؤثر تعقیب و عملیاتی کنند. بدیهی است دولت حامی تجار ،خود نیز از جانبی دیگر، ارزهای فراوان نفتی و گازی خود را به نرخ‌های یکسان شده یا آزاد ارز می‌فروشد و می‌تواند بودجه خود را تأمین مالی بیشتر کند . علاوه بر آن ، همواره با تمسک به نسبت قیمت‌های ریالی / دلاری ، ارزش خدمات ارائه شده از سوی خود و شرکت‌های خودش را، از طریق برآورد ارزی آن ها  و تبدیل ضمنی و یا صریح این برآورد به ریال منکوب شده در اراده های معطوف به افزایش نرخ ارز، بیشتر از قیمت هائی که به مردم (همان صاحبان ارزهای نفتی هستند) می‌فروشد نشان می دهد . به این ترتیب سلسله طلبکاری‌های دولت‌ها از مردم به بهانه ارزان فروشی خدمات دولتی به نقطه پایانی نمی‌رسد و همواره این مردم هستند که با وجود تحمل قیمت های افزایش یافته کالاها و خدمات دولتی ، بطور مستمر مدیون دولت ها هستند که هنوز هم به اندازه قیمت های واقعی( همان قیمت های دستکاری شده در معرکه لزوم یکسان سازی نرخ ارز ) از آن ها وصول نمی کنند. آری ، دولت ها و مجالس ثروت مردم را با قیمت های خود ساخته  به صاحبان ثروت می فروشند و آن ها را رهین منت ارزان فروشی خویش هم قرار می دهند) . اخیراً در همین ارتباط مقامات دولتی در توجیه بالا بردن قیمت‌های خدمات و کالاهای دولتی که در عرف به گرانی موسوم است می‌گویند دولت مخالف‌ گرانی است . و اضافه می کنند که ما فقط قیمت‌ها را افزایش می‌دهیم تا به آن قیمتی نزدیک شویم که جهانی است. همان که به زعم آن‌ها قیمت واقعی است و غرضشان از واقعی بودن عمدتاً مقایسه قیمت کالا ها و خدمات با کالاها و خدمات ‌ سایر کشورها بر مبنای نرخ ارزی است که قبلاً توپخانه‌های رسمی و غیررسمی در دولت و بخش خصوصی و نظام آموزشی افزایش آن را ،تحت عنوان یکسان‌سازی، برای محاسبه شدن در قیمت خدمات و کالاهای دولتی و غیردولتی برای پیاده نظام خویش تدارک دیده‌اند.

آنچه از دیدگاه عمده مقامات و حتی نظام کارشناسی کشور مغفول مانده و احتمالا حتی عالما عامدا مورد توجه نخواهد بود آن است که در اقتصاد دلاری عملاً به مردم و حتی عده‌ا زیادی از مسئولان القاء شده است که قیمت‌ها باید با نرخ دلار بازار آزاد محاسبه شود و چون نرخ دلار با شبه انحصاری که دولت در بازار آن دارد. به مدد تمهیدات و رویکردهای رانتی بخش‌های ذینفع در بانک و اتاق و انجمن و… دائما پرواز داده می‌شود منطقاً همه عوامل قیمتی و هزینه‌ای در بازارهای کالا، پول، نیروی کار و سرمایه ، میل و عمل خود را به ارتقاء سطح متغیرهای قیمتی در انواع آنها به نمایش می‌گذارند و به این ترتیب اقتصاد ملی و به تبع اقتصاد دولت روند آینده حرکت خود را شناسایی می‌کنند . این یکی از عمده‌ترین عناصر پویش سونامی در اقتصادی است که به “استسقا ارزی” مبتلا است . هر قدر نرخ ارز نفتی در قبال ریال ایرانی بالاتر رود اقتصاد دلاری تحت‌الشعاع مشکلات موجبه، تشنه‌تر و شیفته‌تر، بالا رفتن های بعدی و بیشتر نرخ‌های ارز را می‌طلبد . به این امید که با درآمد های ریالی بیشتر ناشی از پرواز دادن نرخ ارز،  چاه‌های ناکارآمدی‌های خویش را با هزینه‌ها و قیمت‌های بیشتر پر و احتمالا هزینه های خود را تامین کند. اما عطش “استسقا ارزی” را اقتضائات دیگری است .

2-بودجه مبتلا به “قوانین جعلی”

با اینکه نزدیک به چهار دهه از عمر جمهوری اسلام ایران می گذرد اما هنوز نسبت به تهیه قانون موضوع اصل 52 قانون اساسی در خصوص نحوه بودجه نویسی ، که اقدامی ضروری و لازم بوده است اهتمامی صورت نگرفته است

با این حال، به جایگزینی آن تقصیر غیر قابل گذشت ،تصویب انبوهی از قوانین غیرمرتبط و مخرب در منابع و مصارف بودجه عمومی دولت و بعضا بودجه شرکت های دولتی ، شرایطی را فراهم آورده است که می‌توان گفت بر سازوکار تهیه و تنظیم لایحه بودجه ، صدها ماده قانونی در کارند که به‌طور مستقیم تأثیرگذاری‌های عمدتاً ویرانگر خود را بر نظام مالی کشور نهادینه کرده اند. این قوانین سریالی غیرسیستمی در قالب“ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت “ (مصوب سال 1380) در 114 ماده ، “قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (1) “(مصوب 1384) در 69 ماده و بالاخره “قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2) “(مصوب 1393) در 86 ماده و در مجموع در 269 ماده ، همه ساله بخش عمده‌ای از مقررات بی ربط بودجه‌ای را بر نظام مالی کشور تحمیل می‌کنند .البته به غیر از این قوانین، قوانین مهم دیگری نیز در کار تدوین لایحه بودجه دخالت دارند که در لایحه بودجه سال 1397 حداقل به بیست فقره از آن‌ها اشاره شده است . این آشفتگی در انبوه مقررات و قوانینی که ، هر کدام به فلسفه‌ای مجزا از دیگری و با ساختار و مضامین نه چندان مرتبط با بقیه، در زمان‌های مختلف تدوین و تصویب شده‌اند آنچنان آشفتگی بر جان بودجه عمومی دولت و بودجه کل کشور انداخته ، که تحقیقا درک روابط بین اجزا بودجه غیرممکن شده است. بدیهی است در چنین شرایطی، تفریغ چنین سندی نیز برای دیوان محاسبات کشور حتی اگر ممکن باشد کار ساده‌ای نخواهد بود. این قوانین غیرمنسجم و به هم ریخته که خود محصول فقدان آگاهی به چگونگی بودجه‌نویسی در دهه‌های گذشته و حال است اکنون به مثابه عامل اخلال در تهیه و تصویب بودجه ای  با مشکلات کمتر ، عمل می‌کنند و بر غوامض و معضلات بودجه‌ای موجود می‌افزایند . خاطر نشان می نمایم که سریال قوانین تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت که حاوی 269 ماده است از مجتمع شدن تبصره‌های ناکارآمد و کم کیفیت یک ساله‌ای ایجاد شده است که در سال‌های مختلف (طی بیش از سه دهه) و به هنگام بودجه‌نویسی از طرف دولت پیشنهاد و یا در مجلس، بدون طی مراحل عادی قانون نویسی که عمدتا دو شوری است، به پیشنهاد نمایندگان مصوب شده است . بعدها در بعضی از دولت ها ، برای جلوگیری از تکرار هر ساله ، آن‌ تبصره ها را در قالب سه قانون مجتمع و جنبه قانون دائمی به آن‌ها دادند و فاحعه ای را رقم زدند که سکوت در قبال آن را فقط باید به جهل در قبال آثار ویرانگر آن در نظام مالی کشور نسبت داد. به‌عبارت دیگر تبصره های به لحاظ قانون بودن جعل شده یک ساله ای که، اصولاً و عمدتاً نباید تصویب می شدند و حیات عمده آن ها  ،  به مثابه اخلال در سیستم بودجه نویسی کشور بود ، بعدها نه تنها حذف نشدند بلکه به‌صورت قوانین دائمی درآمدند و اینک تحقیقاً جایگزین ناخلف قانون نانوشته‌ای شده‌اند که اصل 52 قانون اساسی بر لزوم تصویب آن تأکید می‌کند . قانون نا نوشته ای که دولت‌ها و مجالس متعدد ، هنوز پس از نزدیک به چهل سال از ضرورت تصویب آن ، در این ارتباط کاری نکرده‌اند و به نظر نمی رسد که اصولا به حاکمیت قوانین جعلی در نظام مالی کشور به جایگزینی قانون موضوع اصل 52 قانون اساسی وقوف نداشته باشند . زیرا قوانین و مقررات موجود اصولاً امکان فهم و جهت و چگونگی‌های مربوط به بودجه را به کسی نمی‌دهند

اصل 52 قانون اساسی بر آن است که:

“بودجه سالانه کل کشور به ترتیبی که در قانون مقرر می‌شود از طرف دولت تهیه و برای رسیدگی و تصویب به مجلس شورای اسلامی تسلیم می‌گردد. هرگونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع مراتب مقرر در قانون خواهد بود”

البته علیرغم کلام اخیر ، در یک نگاه معطوف به اقتصاد سیاسی ،این احتمال هم وجود دارد که عدم اهتمام برای تصویب قانون موضوع اصل 52 قانون اساسی جمهوری اسلامی را  باید در توطئه جلوگیری نمودن  از تبلور نتایجی  روشنگر و افشاگر در قوانین بودجه حستجو کرد که شفافیت‌های موثری را بر “جعبه سیاه” قوانین موجود درباره بودجه نویسی و حتی قوانین بودجه می‌اندازد و ناکارآمدی‌ها و سوء تخصیص منابع کشور را فریاد می‌زند . لذا به فراموشی سپردن تصویب قانون مادر موضوع اصل 52 قانون اساسی و به جای آن جعل قوانین بی ریشه و بی بنیان و مخرب در نظام مالی کشور از جانب همه کسانی که در دولت ها و مجالس متعدد، در سنوات نسبتاً طولانی بر سر کار بوده‌اند نه تنها مورد توجه و عنایت قرار گرفته که عالما عامدا عملیاتی شده و می‌شود.

بودجه ای تقریبی

متأسفانه این ناهنجاری‌های وسیع و نهادینه شده در تهیه و تصویب قانون بودجه از حیث تکرار سالیانه، نوعی مصونیت برای مغلق‌گویی و عدم شفافیت در ارقام و اهداف بودجه را موجب شده است به‌نحوی‌که تحقیقاً نمی‌توان مقدار واقعی بودجه سالیانه دولت و یا شرکت های دولتی را محاسبه و بر آن اساس اقدام و یا قضاوت نمود . به‌عنوان مثال در ماده واحده لایحه بودجه سال 1397 منابع بودجه عمومی دولت 452 هزار میلیارد تومان اعلام شده است اما آیا واقعاً چنین است. در این ارتباط فقط به چند نکته منتخب از انبوه موارد مرتبط اشاره می‌شود.

  1. در بند ب تبصره یک پیش‌بینی شده است که مازاد منابع حاصل از صادرات نفت‌خام و میعانات گازی به ردیف معینی واریز شود . یعنی اگر در عمل و در طول سال بودجه ، مازادی از این بابت بوجود آمد، مقدار آن در منابع لایحه تقدیمی بودجه عمومی دولت محاسبه نشده  است مگر اینکه مبلغ آن تا صدهزار تومان باشد.
  2. در بند الف تبصره 3 آمده است که سقف تسهیلات تأمین مالی خارجی (فاینانس) برای طرح‌ها علاوه بر باقی‌مانده سهمیه سال قبل معادل ریالی 30 میلیارد دلار تعیین می‌شود. در اینجا ، هم مشخص نیست که مانده سهمیه سال قبل چقدر است و هم به هر مقدار از آن مانده و از این 30  میلیارد دلار استفاده شود در بودجه عمومی دولت نشانی از اندازه آن نیست زیرا اصولا نمی تواند باشد.
  3. در جزء 2 بند ب تبصره 4 اجازه دولت از تسهیلات ارزی صندوق توسعه ملی تا 49 درصد صادر شده است درحالی‌که مقدار استفاده شده احتمالی نمی‌تواند خود را در ارقام منابع بودجه عمومی دولت بگنجاند و نمایش دهد.
  4. در بند الف تبصره 14 از هزینه‌های سازمان هدفمندسازی یارانه‌ها سخن به میان آمده اما از منابع آن ذکری به میان نیامده است؟ این منابع چقدر است و در کدام قسمت بودجه کل کشور خود را نمایانده است؟

ملاحظه می‌شود درحالی‌که از یک طرف ، انبوه قوانین و مقررات مالی نامرتبط و سریالی هزینه‌های دولت را افزایش می‌دهند از سوی دیگر اقتصاد دلاری شده ، با ساز وکاری که در خصوص تعیین نرخ ارز از سوی برندگان منافع یکسان‌سازی آن به جامعه القاء شده است شیوه‌هایی را برای تأمین منابع ، نهادینه کرده است .به این امید که تا آنجا که ممکن است برخی از هزینه‌های رو به تزاید در بودجه را پوشش دهد. اما چون سرعت افزایش هزینه‌ها به مراتب بیشتر از سرعت افزایش تأمین منابع است مشکلات بودجه دولت درگذر زمان بیشتر و بیشتر شده ، تا آنجا که در حال حاضر تقریباً به بن بست رسیده است.

برای ملموس شدن این موضوع  به این نکته عنایت کنید که اگر قرار باشد دولت حتی یک ریال برای امور عمرانی کشور هزینه نکند و فقط هزینه‌های جاری امور مختلف از جمله امور دفاعی، عمومی ، اجتماعی ، اقتصادی ، محیط‌زیست و … را از طریق درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیرنفتی به سامان برساند با مقادیر بسیار زیادی کسری مواجه است که به کسری تراز عملیاتی بودجه مشهور است.

تراز عملیاتی که در لایحه بودجه سال 1387 با کسری 24400 میلیارد تومانی مواجه بوده در سال 1390 به 28800 میلیارد تومان، در سال 1392 به29600 میلیارد تومان ،در سال 1394به 46500 میلیارد تومان، در سال 1396به 76800 میلیارد تومان و بالاخره در سال 1397به 83000 میلیارد تومان رسیده است.

بخشی از این کسری تراز عملیاتی بودجه به خاطر آن است که هزینه (غیرعمرانی) دولت که در لایحه بودجه  سال 1392 مبلغ آن 122000 میلیارد تومان در نظر گرفته شده بود در سال 1397 به رقم 276000 میلیارد تومان رسیده است یعنی درحالی‌که هزینه (غیرعمرانی) دولت در این فاصله 3/2 برابر شده ، کسری تراز عملیاتی لایحه بودجه 9/2 برابر گردیده است و این به معنای آن است که دولت خیلی بیشتر از درآمدی که به منابع خود افزوده هزینه‌های خویش را اضافه کرده است. البته این ارقام بسیار خوش‌بینانه و روایتی از لسان دولت است آنچه در واقعیت وجود دارد و یا تحقق می‌یابد از کسری قابل اعتناء بسیار بیشتری برخوردار می‌باشد.

درمان موقت کسری های تراز عملیاتی با رانت های ششگانه

از آن‌جا که نه تنها دولت و مجلس باید کسری تراز عملیاتی خود را به‌نحوی تأمین کنند بلکه به ضرورت های حکومت داری باید اعتباراتی هم برای عمران کشور در نظر بگیرید همواره از مسأله های دولت‌ها بوده است که این کسری و آن ضرورت را چگونه عملیاتی نمایند. عمده شیوه‌هایی که در این ارتباط از دهه‌های گذشته تاکنون اتخاذ شده و البته هر قدر به زمان حال نزدیک تر شده‌ایم به‌خاطر تراکم کسری و مشکلات دیگر، این شیوه‌های تأمین کسری تراز عملیاتی و اعتبارات عمرانی مخرب‌تر، پرهزینه‌تر و غیرعملی‌تر شده اند  عبارتند از:

  1. استفاده از درآمد نفت و گاز و میعانات (رانت ثروت)
  2. برداشت از حساب ذخیره ارزی و یا صندوق توسعه ملی (رانت پس‌انداز)
  3. استقراض از بخش خصوصی داخلی و خارجی (رانت وام)
  4. فروش امکانات و دارایی‌های کشور (رانت واگذاری)
  5. توسعه درآمدهای اختصاصی (رانت قدرت)
  6. مجوز افزایش قیمت‌ها (رانت انحصار)

نظام مالی کشور برای تحقق درآمد ناگزیر است همواره موتور محرکه تحصیل درآمد از این طرق ششگانه را روشن و پرشتاب نگهدارد و آن موتور چیزی جز نرخ ارز و میزان آن نیست که در آغاز این مکتوب به نقش و کارکرد آن اشاره شد. هر قدر ارزش دلار در اقتصاد ملی بالاتر برود (به هر شکل و به هر بهانه‌ای) آنگاه مقادیر ارز در اختیار دولت را می‌توان منشأ درآمدهای بیشتری تلقی نمود و به تبع در خصوص طرق رانتی ظاهراً غیرارزی هم ، با تمسک به نرخ ارز و اقتصاد دلاری شده کشور مطالبه هزینه‌ها و قیمت‌های بیشتری (که در واقع درآمد دولت و یا شرکت های دولتی محسوب می‌شوند) را نمود . لذا هیچ زمانی نباید در این اقتصاد، مشعل بحث و اقدام در خصوص ضرورت تک نرخی کردن ارز خاموش و یا بی‌رونق شود. مهم نیست که با بالا رفن نرخ ارز، تولیدکنندگان متضرر می‌شوند مهم آن است که دولت می‌تواند استسقای کسری‌ تراز عملیاتی خود را که در سایه‌سار بی‌انضباطی های ناشی از قوانین سریالی غیرکارشناسی و غیرسیستمی مرتبط با بودجه ، هر سال منابع و امکانات بیشتری را می‌طلبد و در عین حال نه تنها اشباع نمی‌شود که در سال بعد مطالبه مقدار بیشتری می‌کند را به نحوی پوشش ‌دهد.

در فاصله سال‌های 97-1392 مستند به لوایح بودجه تقدیمی دولت به مجلس ، سهم تأمین کسری تراز عملیاتی بودجه از نفت و فرآورده‌های نفتی یعنی رانت ثروت به ترتیب بیش از 100 درصد، 6/83 درصد ، 6/55 درصد، 7/27 درصد، 6/69 درصد و بالاخره 6/55 درصد بوده است.

و این در حالی است که سهم تأمین این کسری از محل برداشت از حساب ذخیره ارزی و یا صندوق توسعه ملی (رانت پس‌انداز) و همچنین استقراض از داخل و خارج (رانت وام) و همچنین رانت واگذاری در دوره 97-1392 به‌ترتیب 02/0 درصد، 4/16 درصد، 4/44 درصد، 3/72 درصد،، 4/30 درصد و 4/44 درصد بوده است. به ‌نحوی که منابع حاصل از فروش اوراق مشارکت و اسناد خزانه اسلامی که در لایحه بودجه در سال 1393 مبلغ 6000 میلیارد تومان پیش‌بینی شده بود در سال‌های بعدی به‌ترتیب به 11000 میلیارد تومان در سال 1394، 27500 میلیارد تومان در سال 1395، 32500 میلیارد تومان در سال 1396 و بالاخره 38500 میلیارد تومان در سال 1397 بالغ گردیده است . این به معنای آن است که با نرخ سود علی‌الحساب 15 درصد فقط سود سالیانه قابل پرداخت به قرض‌دهندگان علاوه بر اصل قرض در سال 1397 به 5775 میلیارد تومان می‌رسد و چون پولی برای بازپرداخت این سود وجود ندارد دولت به استناد بند ح تبصره 5 لایحه بودجه سال 1397 اجازه می‌خواهد 5000 میلیارد تومان استقراض کند تا بابت اوراق سر رسیده شده سال‌های قبل از 1397 بپردازد. بدین ترتیب دولت و مجلس از رانت وام استفاده می کنند ولی بازپرداخت اصل و فرع آن را برعهده آیندگان می‌گذارند.

استفاده بودجه از رانت قدرت را می‌توان در روند اکتساب و رشد درآمدهای اختصاصی جستجو کرد . از دهه‌های پیش تاکنون به دستگاه‌های اجرایی اجازه داده شده است که درآمد اختصاصی داشته باشند این درآمد که بعضا از جنس همان درآمد های عمومی است از محل اجاره امکانات دولتی، عدول از تعهدات ، فروش خدمات رایگان دولتی به متقاضیان و … حاصل می‌آید و ضمن اینکه به دولت در تأمین منابع کمک می‌کند در عین حال نسبت به درآمدهای عمومی از سهولت بیشتری در هزینه شدن برخوردار است . به همین جهت هم هست که رشد آن‌ها در بودجه عمومی دولت قابل اعتنا است . البته  نمی‌توان به ارقام مذکور در لایحه درباره درآمدهای احتمالی اختصاصی اطمینان داشت زیرا با توجه به اینکه به دستگاه‌ها برای در اختیار گرفتن مازاد درآمد اختصاصی خود در سال بعد، نسبت به آنچه در لایحه اعلام می‌کنند اجازه داده شده است معمولاً دستگاه‌ها ، در لایحه بودجه دولت مقدار درآمدهای اختصاصی خود را کم برآورد می‌کنند تا بتوانند از درآمد عمومی بیشتری استفاده کنند و در عین حال درآمدهای اختصاصی اعلام نکرده خود را هم در پایان سال در اختیار داشته باشند و در سال‌های بعد هزینه نمایند . میزان حد اقل درآمد های اختصاصی، از 25205 میلیارد تومان در سال 1392 به 56882 میلیارد تومان (3/2 برابر) در سال 1397 رسیده است.

تعلیل دو عارضه رانتی  از بودجه های رانت زا

تلاش برای تأمین کسری تراز عملیاتی از طرق شش‌گانه اشاره شده علاوه بر آنکه دولت رانتی چند وجهی را به‌وجود آورده که فراتر از یک دولت رانتی نفتی تلقی می‌شود در عین حال آثار وضعی بسیار خطیری را هم موجب شده است که نمی‌توان از توجه به آن‌ها غافل بود . از جمله این آثار آن است که رانت خواری‌های در مقیاس پایین‌تری را هم سبب ساز شده است و مشکلاتی را ایجاد کرده و می‌کند که برای گشایش گره‌های معطوف به آن ها در زمان‌های آتی، دولت  باید هزینه‌هایی را پرداخت کند و به این ترتیب برمیزان کسری‌های تراز عملیاتی خویش بیفزاید.

1-افزایش قیمت حامل‌های انرژی تحت عنوان  دروغین و جعلی هدفمند کردن یارانه‌ها ،که همواره در دولت‌های گذشته از آن صحبت می‌شد و بالاخره در دولت نهم از طریق افزایش قیمت‌های حامل‌های انرژی عملیاتی شد ، هم در ایجاد رکود در اقتصاد ایران تأثیرگذار شد و هم مستمسکی به‌دست دولت‌های بعدی داد تا به بهانه تحصیل درآمد برای از بین بردن رکود حاصله و ایجاد اشتغال، به‌طور مستمر بر بالا بردن قیمت حامل های انرژی اهتمام داشته باشند و در این ارتباط به نوعی از استدلال تمسک کنند که به موجب آن ، نه تنها در قبال مردم شرمنده چگونگی مدیریت اقتصادی خویش نباشند بلکه طلبکار هم باشند. آن‌ها در خارج از محدوده بودجه و مباحث آن ، با دامن زدن به لزوم و ضرورت یکسان‌سازی نرخ ارز ، موتور افزایش نرخ دلار را روشن می‌کنند و آنگاه می‌گویند که قیمت هر لیتر بنزین و یا گازوئیل و یا … در منطقه و یا در کشورهای دیگر مثلاً یک دلار است. اما دولت در داخل کشور آن را 1000 تومان می‌فروشد درحالی‌که قیمت دلار مثلا به بیش از 4000 تومان بالغ شده است (این همان قیمت هدف برای برندگان افزایش نرخ دلار است که منفک از بودجه در اقتصاد سیاسی رقم خورده است) بنابراین یک لیتر بنزین 4000 تومان ارزش دارد . استدلال دولت و گهگاه مجلس چنین است که اگر دولت بخواهد قیمت را از لیتری 1000 تومان به 1500 تومان برساند باز هم هر لیتر بنزین را تا قیمت واقعی‌اش 2500 تومان ارزان‌تر فروخته است. یعنی درحالی‌که بر قیمت 50 درصد اضافه می‌شود اما دولت با این استدلال که هنوز هم 5/37 درصد قیمت واقعی بنزین را می‌گیرد (همان قیمتی که با دستکاری در سازوکار نرخ ارز به‌وجود آورده شده است) عملا معادل دریافت نکردن  5/62 درصد از قیمت ، بر مردم منت هم می گذارد !؟ مسئولان دولتی هم خیلی صریح اعلام می‌کنند ما کالائی و یا خدمتی را گران نمی‌کنیم فقط آن را به قیمت واقعی‌اش نزدیک می‌کنیم!!

بخش عمده‌ای از درآمدهای ناشی از این افزایش ،که صرفا دستکاری در ارزش نرخ ارز است ، در اختیار شرکت‌های ذیربط قرار می‌گیرد تا آن‌ها از محل سرمایه‌گذاری‌هایی که با ثروت ملت در صنعت، ایجاد کرده‌اند رانت‌های ناموجهی را در ترازهای مالی خود ثبت کنند که اصولاً ناقض اهداف ملت از سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز محسوب می شود.

2-در لایحه بودجه سال 1397 برنامه اشتغال گسترده و مولد به منظور گشایش در رکودی که سهمی از آن مربوط به هدفمندی یارانه‌ها است که از طریق افزایش دادن هزینه‌های تولید در اقتصاد ایران تا حدودی نهادینه شده است محملی برای پیشنهاد تبصره 14 شده تا از آن ناحیه دولت با افزایش مجدد قیمت حامل‌های انرژی ، درآمدهائی کسب نماید و سپس تا سقف 17400 میلیارد تومان از آن را با 15000 میلیارد تومان از محل صندوق توسعه ملی ترکیب نموده و در جهت حمایت از طرح‌های تولید، اشتغال و آموزش و کمک به کارورزی جوانان دانش‌آموخته دانشگاهی پرداخت نماید.

به‌عبارت دیگر دولت می خواهد 17400 میلیارد تومان از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی و معادل 15000 میلیارد تومان از محل صندوق توسعه ملی را در اختیار بانک‌های عامل قرار دهد تا آن‌ها معادل این دو مبلغ یعنی 32400 میلیارد تومان ، به طرح‌های توسعه تولید و اشتغال تسهیلات اعطاء نمایند (موضوع تبصره 18 لایحه بودجه سال 1397).

به این ترتیب ، بانک‌های عامل که عمدتاً خصوصی هستند از مهم‌ترین نهادهایی تلقی شده اند که از طریق بودجه عمومی دولت مورد حمایت و پشتیبانی قرار می‌گیرند. آن‌ها از رانت بانک بودن استفاده می‌کنند و دولت و در صورت تصویب لایحه، مجلس آن‌ها را بهره‌مند از رانتی می‌نمایند که هیچ بخش دیگری از طبقات و اصناف این ملت حتی نمی‌تواند تصور بهره مندی از آن را برای خویش نماید. تزریق 32400 میلیارد تومان پول به منابع بانک‌های خصوصی برای اعطای تسهیلات به متقاضیان طرح‌های تولیدی و اشتغال‌زا به این معنی است که دولت به بانک‌ها سرمایه می‌دهد تا با نرخ‌های سود بانکی که به اذعان مقامات مسئول، بعضاً ازمقررات بانک مرکزی تبعیت نمی‌کنند به گروه‌های متقاضی سرمایه‌گذاری تسهیلات بدهند و سود خود را هم تضمین شده از محل دریافتی از سرمایه‌گذاران و همان وجوه مربوط به افزایش قیمت حامل‌های انرژی (وجوه داده شده) دریافت دارند. آیا شما رانتی از این بهتر و عمده‌تر و سهل ترسراغ دارید؟ گویی بین بانک‌های عامل و لایحه بودجه کل کشور توافقی به زیان مردم، همانند سال‌های گذشته شکل می‌گیرد. سال‌هایی که تجربه موفقی از آن‌ها نداریم و سرنوشت بسیاری از وجوه اداره شده در پایان هر سال بودجه ، مبهم و بلاتکلیف مانده است . در حقیقت به جای اینکه لایحه بودجه،  بانک مرکزی را ملزم نماید تا با اعطای تسهیلات غیرصوری از طریق موجودی بانک‌های عامل به ایجاد اشتغال مساعدت نمایند. 32400 میلیارد تومان از منابع خود را به بانک‌های عمدتاً خصوصی می‌دهد تا احتمالاً در مسیر اهداف لایحه بودجه تسهیلات بدهند. گوئی لایحه بودجه متعهد است چرخ بانک‌های خصوصی کشور را هم راه‌اندازی کند. به‌راستی از حیث اقتصاد سیاسی اینگونه اقدامات در نظام مالی دولت با کدام تفاسیر معانی قابل فهم و محاسبه است؟

البته تبصره 18 برای اینکه تصور رانت جوئی پیش نیاید از یک طرف صحبت از ترکیب این منابع با منابع نظام بانکی می‌کند (بند الف (1) تبصره 18) و از طرف دیگر در بند (الف (2) تبصره 18) بانک مرکزی را مجاز می‌داند تا فقط معادل منابع مذکور در سطور پیشین را از طریق بانک‌های عامل مصروف اعطای تسهیلات نماید. از آن گذشته ، این حکم  تا اندازه زیادی منعطف و غیر الزامی است زیرا می گوید بانک مرکزی اجازه دارد چنین کند. فرض حقوقی این گزاره آن است که بانک مرکزی اگر 32400 میلیارد تومان را مصروف اعطای تسهیلات نکرد چون مجاز بوده که چنین کند در واقع خلافی مرتکب نشده است!

ذکر فقط دو مورد از انبوه رانت‌های اعطایی لایحه بودجه به دستگاه‌های اجرایی دولتی و همچنین بخش خصوصی بانکی برای استنباط تسری رانت در همه ساختارها و شاکله اقتصاد سیاسی بودجه کفایت می‌کند. تعلیل بیش از این از موضوعات دیگر، صرفاً ملال و نگرانی و پریشانی خاطر و ناامیدی را دامن می‌زند لذا از آن‌ها می‌گذرم.

* * *

آنچه آمد تبینی از کارکرد اقتصاد سیاسی ایران در چرخه نظام مالی یعنی “بودجه” بود. این اقتصاد سیاسی با کلیدی مفروض گرفتن نرخ دلار به‌طور مستمر ارزش آن را بالا می‌برد تا از طریق آن ، تجار و دولت منتفع و تولیدکنندگان کالاها متضرر شوند. درپی آمد این تصمیم غیرمتناسب ، رکود در تولید گسترده می‌شود و بیکاری از اولین عوارض این بی‌رونقی در اقتصاد است که آثار اجتماعی وسیعی به بار آورده است . به‌نحوی که لایحه بودجه سال 1397، 450 میلیارد تومان را برای کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی با اولویت اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، کودکان کار و مفاسد اخلاقی و البته چندین ده هزار میلیارد تومان را برای انواع حمایت از تهیدستان در نظر گرفته است اما  این اعتبارات مشکلی را حل نمی کنند زیرا رانت‌های شش‌گانه‌ای که دولت از طریق آن‌ها هزینه‌های روبه تزاید خود را تأمین مالی می‌کند به همراه رانت‌های متوجه بخش‌های بانکی و… در دوره های دیگری از زمان ، بر ضعف بخش خصوصی و اعتیاد آن‌ به دریافت سودهای غیرواقعی و رانتی بانکی بابت پس‌اندازهای خود می‌افزاید و رکود را دامن زده و آسیب‌‌های اجتماعی را افزون‌تر می‌کند.

همان طور که بیان شد طی دهه‌های گذشته نظام مالی کشور ، در مواجهه با این مشکل مبادرت به تقویت کارکرد موتور اصلی مولد مشکل ، یعنی افزایش نرخ ارز به بهانه یکسان سازی آن نموده است . لذا در گرداب افزایش نرخ ارز، افزایش هزینه‌ها و تلاش برای تأمین آن‌ها، بی‌رونقی تولید و توسعه بیکاری و بالاخره آسیب‌های اجتماعی گرفتار آمده است. این سرنوشت اقتصاد سیاسی مبتلا به بیماری استسقاء هزینه ای و درآمدی در مجالس و دولت‌های جمهوری اسلامی است که اکنون اگر موفق شوند مشکلات فعلی را ، حداقل برای سالی هم که شده ، به آینده منتقل نمایند به زعم خودشان بودجه موفقی را بسته ‌اند! چرا که ناگزیرند این باور را به خود بقبولانند که” از این ستون تا آن ستون فرج است” .

حسن سبحانی

استاد دانشگاه تهران

1396.10.5

——————————-

پی نوشت

1- مخاطب این نامه مقامات اقتصادی در دولت و نمایندگان مجلس و همه دست اندرکارانی هستند که به نحوی در مراحل مختلف رسیدگی به لایحه بودجه ،تا  هنگام به قانون تبدیل شدن آن تاثیر گذارند. اساتید دانشگاه و اقتصاد دانان در کنار ارباب جراید و رسانه های مکتوب و دیداری و شنیداری ، از دیگر مخاطبان خاص این نوشته هستند. باشد تا با تامل در سنت های مطروحه در آن ،.برای برداشتن سنگینی رنج عظیمی که تلقی غیر سیستمی از بودجه ، بر جان و روح مردمان این سرزمین نهاده است اقداماتی را سر و سامان دهند

2- جوع الکلب عبارت از حالتی است که انسان هر چند خوراک بخورد احساس می کند که هنوز گرسنه است و علامتش آن است که آنچه دفع می شود نا رسیده و هضم نشده است.

3- استسقاء نوعی بیماری است که به واسطه آن مایعات در شکم جمع می شود و بیمار بسیار آب می نوشد. تمام بدن  متورم و سست است .غذا درست هضم نمی شودو شکم متورم و بزرگ می باشد. این بیماری بیشتر توام با بیماری قلب و جگر است.

 

ارزش ۳.۵برابری کارگر ایرانی در عراق!

ارزش ۳.۵برابری کارگر ایرانی در عراق!

 
 

ارزش ۳.۵برابری کارگر ایرانی در عراق!

در حال حاضر کارگران ایرانی که در عراق مشغول به کار هستند ماهانه بیش از 3 میلیون تومان درآمد دارند، اما حداقل نرخ دستمزد کارگران در ایران کمتر یک میلیون تومان است.

لایحه بودجه 97 را می توان یکی از پر حاشیه ترین سندهای دخل و خرج دولت حسن روحانی دانست که حواشی آن تمامی ندارد . بعد از اعتراض کارشناسان اقتصادی و بهارستان نشین ها به بندهای مربوط به افزایش 50 درصدی قیمت بنزین و گازوئیل و حذف 34 میلیون یارانه بگیر، حالا پای اعتراضات به فضای مجازی هم باز شده  و کمپین " تغییر بودجه به نفع مردم" در تلگرام دست به دست می چرخد.  اما در حالی موجی از اعتراضات به لایحه بودجه  97   شکل گرفته که دولت مدعی است که  قصد دارد مابه‌التفاوت قیمت افزایش بنزین و گازوئیل را صرف اشتغال‌زایی کند  و منابع حاصل از کاهش تعداد یارانه بگیرها را صرف خانوارهایی که در فقر مطلق به سر می برند و ارتقای بهداشت عمومی جامعه کند.به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از پول نیوز،این در حالی است که هیچ تغییری در مخارج خود ایجاد نکرده است . حیدر مستخدمین حسینی، معاون سابق بانک مرکزی در این‌باره می گوید: در شرایطی بار تورمی بودجه 97 به مردم تحمیل می شود که هزینه های جاری دولت در چند سال گذشته بیش از 3.5 برابر شده است و دولت تلاشی برای کنترل این هزینه ها نکرده است.  

حقوق کارگران ایرانی در عراق 3 میلیون ، در ایران 900 هزار تومان

او  با بیان اینکه نمی توان به صورت جزیره ای به اقتصاد نگاه کرد، گفت: اقتصاد یک سیستم است که تمامی اجزای در ارتباط با یکدیگر هستند . اگر می خواهیم این سیستم خروجی مناسبی داشته باید تک تک اجزای آن عملکرد مناسبی داشته باشند. نمی توان قیمت حامل های انرژی را با فوب خلیج فارس مقایسه کرد اما نرخ دستمزد را بر اساس شاخص های داخلی تعیین کرد.

این  کارشناس اقتصادی که واقعی سازی قیمت ها را بهانه ای برای افزایش قیمت حامل های انرژی و کالاهای اساسی بدون در نظر گرفتن دیگر شاخصه های اقتصادی می داند، گفت: متاسفانه دولت هیچ آسیب شناسی در رابطه با افزایش قیمت بنزین به 1500 تومان و حذف بیش از نیمی از یارانه بگیرها انجام نداده است.  بی تردید چنین تغییرات بزرگی بدون بررسی تبعات آن حاصلی جز خارج کردن اقتصاد از تعادل ندارد.

از تجربه‌ها درس بگیریم

در حالی که دولتمردان سعی دارند افزایش قیمت حامل‌های انرژی را با بحث اشتغال‌زایی برای بیش از یک میلیون جوان بیکار توجیه کنند، گزارش ویژه مرکز پژوهش‌ها در این زمینه از بیکاری ۴۸۰هزار نفری یاد می‌کند، ضمن اینکه بانک جهانی نیز افزایش قیمت سوخت را سبب افزایش بیکاری می‌داند. معاون سابق بانک مرکزی از مخالفان افزایش یک باره 50 درصدی قیمت حامل های انرژی است که در اینباره می گوید: تجربه سال‌های گذشته در افزایش قیمت‌ها نه تنها به افزایش هزینه خدمات و اقلام در سطح جامعه منجر شده، بلکه هیچ گونه کاهشی در استفاده از بنزین براساس آمار و ارقام وجود ندارد و افزایش مصرف را نشان می‌دهد. بنابراین گران کردن بنزین راه حل منطقی نیست و این آسان‌ترین مسیر برای دولت بوده که بخواهد دست در جیب مردم کند. دولت برای صرفه‌جویی از شرکت‌های دولتی که هزاران میلیارد صرف بودجه جاری آنها می‌شود، شروع کند.

آمارهای غیر واقعی

مرکز آمار ایران به تازگی رشد اقتصاد بدون نفت را 5.6 درصد و با احتساب نفت را 6 درصد اعلام کرده است . آماری که معاون سابق بانک مرکزی نسبت به صحت آن تردید داشته و می گوید آمارهای اعلامی از سوی دولت باواقعیت هایی جامعه هم خوانی ندارد .

کارشناس اقتصادی با اشاره به رکود حاکم بر اقتصاد، در توضیح ادعای خود می گوید : رشد اقتصادی بر مبنای عملکرد صنایع بزرگی همچون خودروسازی تعیین می شود . این صنایع به دلیل دولتی بودن و حمایت های شدید تعرفه ای و بانکی  و ایجاد انحصار در بازار در شرایط مساعدی به سر می برند .  اما در صنایع کوچک که هر روز بر تعداد ورشکستگانش افزوده می شود خبری از این حمایت ها نیست.

او بر این باوراست :  حذف یکباره این تعداد جای تأمل و سؤال دارد، زیرا دولت هیچ گونه راهکاری برای این تغییر بزرگ ارائه نداده است. این حذف باید طی سال‌های اخیر و به تدریج انجام می‌شد؛ زیرا براساس آمار اعلامی از سوی وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی تاکنون حدود 5 میلیون نفر با داشته‌های اطلاعاتی این وزارتخانه حذف شده‌اند که این امر نشان دهنده ناکارآمدی و عدم جامعیت بانک‌های اطلاعاتی برای این کار است که در موارد قبلی خطای فراوانی را نیز به دنبال داشته است.

تامین اجتماعی برای دست اندرکاران حوزه کتاب

تامین اجتماعی برای دست اندرکاران حوزه کتاب

 

چند روزی است که نمایشگاه کتاب راه اندازی شده است. به همین منظور در نظر داریم در این شماره در مورد مقررات مربوط به دست اندرکاران و کارکنان این حوزه از نظر حقوق کار و تامین اجتماعی می پردازیم.

کسانی که به موضوع تولید، چاپ و عرضه کتاب سر و کار دارند به موارد زیر تقسیم می شوند:

1-     ناشران

2-     چاپخانه داران

3-     نویسندگان و هنرمندان

4-     کتابفروشی ها

ناشران: انتشارات موسسه ای است که دارای شخصیت حقوقی است و مجوز فعالیت آن توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به متقاضیان صاحب صلاحیت واگذار می شود. ناشران در واقع واسطی بین عوامل مختلف تولید کتاب هستند و بین نویسندگان، هنرمندان ، چاپخانه و کتابفروشی­ها پیوند برقرار می سازند و محصول نهایی را بصورت کتاب عرضه می کنند و در اختیارموزعین و مردم قرار می دهند. موسسات انتشاراتی تابع قانون کار هستند و کارکنان آنها در زمره مشمولین قانون تامین اجتماعی نیز قرار می گیرند. انتشاراتی ها تا 5 نفر از پرداخت حق بیمه سهم کارفرما(20 درصد) معاف بوده و فقط ده درصد حق بیمه می پردازند، که شامل 7 درصد سهم بیمه شده و 3 درصد بابت بیمه بیکاری می باشد. بنابراین موسسات انتشاراتی که داری مجوز از وزراتخانه مذکور می باشند تا 5 نفر از معافیت ذکر شده برخورمی گردند و مازاد بر 5 نفر، حق بیمه پرداختی به طور کامل یعنی 30 درصد پرداخت می گردد. مثلا اگر کارگاهی دارای 7 نفر کارگر می باشد برای تا 5 نفر از آنها ده درصد پرداخت می شود و بابت 2 نفر، پرداخت حق بیمه کامل( 30 درصد ) خواهد بود.سهم حق بیمه کارفرمایی (20 درصد)توسط دولت در بودجه های سالانه کنجانده شده و به سازمان تامین اجتماعی پرداخت می شود. ناشران تا آخرین روز دو ماه بعد مهلت دارند لیست و حق بیمه کارکنان خود را به شعب سازمان پرداخت نمایند. درغیر این صورت و چنانچه بعد از مهلت مقرر حق بیمه پرداخت کنند، از معافیت همان دوره محروم خواهند شد و باید حق بیمه را 30 درصد پرداخت کنند. ناشران باید دقت داشته باشند که هرگونه اشتباه و سهل انگاری در پرداخت حق بیمه موجب می شود معافیت مذکور منتفی شود. مثلا اگر حق بیمه ماههای 31 روزه  به اشتباه 30 روزه رد شود، معافیت مربوطه قابل اجرا نخواهد بود.

چاپخانه داران: این گروه از تولید کنندگان وظیفه تولید چاپ کتاب را برعهده دارند و مطابق با قوانین و مقررات عام تامین اجتماعی مشمول قانون کار و بیمه بوده و باید حق بیمه کارکنان خود را تا آخرین روز 2 ماه بعد به سازمان تامین اجتماعی پرداخت نمایند. چاپخانه داران همانند ناشران مشمول معافیت سهم حق بیمه کارفرمایی می باشند و فقط ده درصد حق بیمه پرداخت می کنند. از این 10 درصد 7 درصد سهم بیمه شده و 3 درصد نیز بابت حق بیمه بیکاری می باشد که توسط کارفرما پرداخت می گردد.

کتابفروشان و موزعین کتاب:  کتابفروشان تابع قانون نظام صنفی قرار دارند ولی چنانچه کارگری در اختیار داشته باشند از نظر نظام و مقررات کار و اشتغال تابع قانون کار قرار می گیرند و به تبع آن مشمول قانون تامین اجتماعی قرار دارند. کتابفروشان دارای معافیت حق بیمه سهم کارفرمایی نبوده و باید بابت کارکنان خود حق بیمه را به طور کامل (30 درصد)پرداخت نمایند. همچنین صاحبان مغازه و صاحبان کتابفروشی ها چنانچه بخواهند از خدمات بیمه بهره مند شوند می توانند در چارچوب بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد از خدمات بیمه ای سازمان بهره مند گردند.

نویسندگان: نویسندگان و هنرمندان چنانچه برای خود کار کنند و به صورت آزاد خدمات خود را در اختیار دیگران قرار داده و بعنوان کارمند جایی مشغول نباشند، مشمول قانون کار قرار نخواهند داشت. ولی در زمینه بیمه برای این افراد تسهیلاتی فراهم شده تا بتوانند از مزایای تامین اجتماعی برخوردارگردند. درصد حق بیمه پرداختی نویسندگان و هنرمندان 18 درصد است که 8 درصد آنرا (بالغ بر 65000تومان ماهانه در سال 95) شخص بیمه شده و 10 درصد را هم  دولت (وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی) می پردازد. بیمه هنرمندان و نویسندگان در زمره  بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد قرار دارد و شامل خدماتی از قبیل بیمه بیکاری، غرامت دستمزد ایام بیماری و هزینه پروتز و اروتز نمی شود. سایر خدمات شامل تعهدات بلند مدت (مستمری های بازنشستگی، ازکارافتادگی و بازماندگان) به این گروه ارائه می شود.

نویسندگان و هنرمندان چنانچه در موسسه، شرکت، انتشاراتی یا نشریه ای مشغول به کار شوند و حقوق دریافت کنند  مشمول قانون کار و بیمه اجباری قرار گرفته و کارفرما باید حق بیمه مقرر را به سازمان پرداخت نمایند.

محمد حسین قشقایی

چگونه بیمه اختیاری شویم؟

چگونه بیمه اختیاری شویم؟

بیمه اختیاری نوعی از بیمه تامین اجتماعی است که متقاضی، حق بیمه را خود پرداخت می کند و از تعهدات و خدمات سازمان تامین اجتماعی برخوردار می شود. این نوع بیمه به منظور تداوم پرداخت حق بیمه تا رسیدن به شرایط استفاده از خدمات بلند مدت سازمان تامین اجتماعی از قبیل بازنشستگی و ازکارافتادگی یا مستمری فوت بوجود آمده و برای انعقاد آن نیاز به 30 روز سابقه قبلی در سازمان تامین اجتماعی می باشد.

تفاوت بیمه اختیاری با بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد علاوه بر نیاز به داشتن حداقل 30 روز سابقه قبلی برای متقاضیان بیمه اختیاری، به نوع خدماتی که ارائه می شود نیز مربوط می شود. در بیمه اختیاری حق بیمه 26 درصد مقطوع است که کل خدمات از قبیل مستمری های بازنشستگی، ازکارافتادگی، فوت و تعهداتی شامل درمان ، هزینه های پروتز و اروتز، هزینه کفن و دفن را در بر می گیرد ولی در بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد تعهدات به چند دسته به شرح زیر تقسیم می شود:

-بازنشستگی و فوت بعد از بازنشستگی با 12 درصد: در این نوع از بیمه فقط خدمات مربوط به بازنشستگی ارائه می شود.

-بازنشستگی و فوت قبل و بعد از بازنشستگی با 14 درصد: در این نوع بیمه خدمات پرداخت مستمری بابت بازنشستگی بیمه شده و پرداخت مستمری به بازماندگان در صورت فوت بیمه شده اصلی ارائه می شود.

-بازنشستگی، فوت و ازکارافتادگی 18 درصد: در این نوع از بیمه خدمات پرداخت مستمری بازنشستگی و فوت و همچنین خدمات مربوط به ازکارافتادگی کلی غیر ناشی از کار به این گروه از بیمه شدگان ارائه می شود. در این بیمه ازکارافتادگی جزئی و نقص عضو ارائه نمی شود، چون موارد فوق فقط به لحاظ حوادث ناشی ازکار مطرح می شود که کلا در بیمه های خویش فرما به دلیل عدم وجود کارفرما و اشتغال، موضوع حوادث ناشی از کار منتفی است.

-بازنشستگی ، فوت ، ازکارافتادگی کلی و درمان ؛ با 18 درصد دستمزد توافق شده همراه هزینه درمان به صورت سرانه. حق بیمه درمان در این نوع بیمه با توجه به افراد تحت تکفل به صورت سرانه ماهانه دریافت می شود. بنابراین در بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد پرداخت 18 درصد حق بیمه و پرداخت سرانه درمان به ازای هر نفر افراد تحت تکفل برای هر ماه موجب استفاده کامل از خدمات کامل سازمان به جز مواردی که در بیمه اجباری وجود دارد می شود. خدمات بیمه بیکاری ، کمک هزینه ازدواج ، غرامت دستمزد ایام بیماری و بارداری ، پروتز و اروتز در این نوع بیمه ارائه نمی شود.

نشانی ادارات تعاون ، کار و رفاه اجتماعی استان تهران(هیاتهای حل اختلاف وزارت کار)

عنوان اداره

 مناطق تحت پوشش

 نشانی

 شمالشرق

مناطق 7 - 6 شهرداری

 خیابان سمیه ، نرسیده به پل حافظ ، خ شهید پور موسی ، نبش چهارراه  شیرین ، شماره 42

 شمالغرب        

مناطق 5-9-21-22

 کیلومتر 2 جاده مخصوص کرج ، کوی بیمه چهار ، کوچه سوم شرقی، پلاک  2

 شرق

مناطق 4-8-13-14ضلع شرقی بلوار افریقا منطقه 3

 جاده دماوند ، ابتدای جاده آبعلی ، سه راه اتحاد ، نبش کوچه منظمی ،  پلاک 2

 جنوب غرب

 10-11-12-15-16-17-19

 خیابان حافظ ، خیابان سرهنگ سخایی ، نبش سی تیر

 شهر ری

مناطق 15 و 16و19و 20 و حومه شهر ری- باقر شهر و حسن آباد

 خیابان شهید رجایی ، روبروی اتوبان بهشت زهرا ، جنب مسجد مادر

 شمیرانات

 منطقه 1 شهرداری و ضلع غربی بلوار افریقامنطقه 3

 بلوار ارتش ، بعد از چهارراه مینی سیتی ، شهرک ابوذر ، انتهای کوچه  روزبهانی ، پلاک 1

 اسلامشهر

 18 و حوزه فرمانداری  شهرستان اسلامشهر

 اسلامشهر ، خیابان مستضعفان ، روبروی بستنی میهن ، بلوار قائمیه ،  مجتمع ادارات ، جنب      ساختمان محیط زیست

 میرزای شیرازی

مناطق 2و 5 شهرداری

 خیابان میرزای شیرازی ، نبش کوچه هشتم (عبدالهی) 

 سپهبد قرنی

 3

 خیابان سپهبد قرنی ، بالاتر از چهارراه طالقانی ، پلاک 101

 پاکدشت

 حوزه فرمانداری  شهرستان پاکدشت

 پاکدشت ، اول مامازن ، خیابان اداره اوقاف ، مجتمع ادارات

 دماوند

 حوزه فرمانداری  شهرستان دماوند

 خیابان دماوند ، خیابان استاد مطهری ، کیلومتر اول ، دست راست ، پلاک  72

 ورامین

 حوزه فرمانداری  شهرستان ورامین

 ورامین ، روبروی فرمانداری ، مجتمع ادارات ، پشت کمیته امداد امام (ره)

 فیروزکوه

 حوزه فرمانداری  شهرستان فیروزکوه

 فیروزکوه ، خیابان 45 متری ، میدان سپاه ، کوچه نور (کوچه اداره برق) ،  پلاک 3

 صفادشت

 حوزه فرمانداری  شهرستان صفادشت

 صفادشت ، بلوار امام خمینی ، روبروی داروخانه هما ، نبش خیابان  گلستان 3

 شهر قدس      

 حوزه فرمانداری  شهرستان شهر قدس

 شهرقدس ، 45 متری انقلاب ، خیابان دهقان

 شهریار

 حوزه شهرستان شهریار

 شهریار ، شهرک اداری ، خیابان پرستار ، جنب اداره محیط زیست

 رباط کریم

 حوزه فرمانداری شهرستانرباط کریم

 رباط کریم ، بلوار آزادگان ، انتهای خیابان دادگستری ، جنب اداره اصناف

 بهارستان

 شهرستان بهارستان

 شهر جدید بهارستان ، شهر گلستان ، ابتدای صالحیه ، روبروی مسجد  صاحب الزمان 

 پیشوا

 شهرستان پیشوا

 پیشوا ، پل حاجی ، خیابان 15 خرداد ، نبش آزادی 3 ، پلاک 31

 فشاپویه

 شهرشتان فشاپویه

 فشاپویه ، بلوار اصلی ، بعد از فرمانداری ، جنب آتش نشانی

 پردیس

 شهرشتان پردیس

 شهر پردیش ، فاز 4 ، محله 2 ، خیابان جنت ، نبش جنت یکم ، ساختمان  ستایش ، طبقه 3

 قرچک

 شهرستان قرچک

 قرچک ، باقرآباد ، جنب آتش نشانی

 ملارد

 شهرستان ملارد

 فاز 3 مارلیک ، بلوار دکتر حسابی – مجتمع تفریحی بازینو ، ساختمان  وصال ، پلاک 84